سلام
تذکر به جا و ارزشمند شما کمک کرد که به یک اشتباه پی ببرم . طهماسب میرزا خودش به قزوین نگریخت , به آن شکل که من نوشته بودم نادرقلی خان افشار هم او را فراری نداد . بلکه فتح علی خان قاجار این کار را انجام داد که در نوشته هم اصلاح شد . ولی فرموده بودبد که : شاه سلطان حسین را اشرف کشت و نه محمود , کاملا درست است , ولی مگر من در نوشته ام چنین چیزی گفته بودم ؟ خیلی کوتاه , فقط به کشته شدن وی و تمامی فرزندانش اشاره شده بود و کیفیت کشته شدنش ابدا بیان نشده بود ( چون موضوع بحث چیز دیگری بود )
به هر روی سپاس
سلام . من هیچ گاه ادعای کار علمی بر روی تاریخ ایران را نداشته ام چون بی رو در بایستی علمش را ندارم و فقط به تاریخ علاقه دارم . هدف اصلی در نگارش این نوشته های کوتاه زدن جرقه ای در ذهن آنهایی است که تاریخ را نخوانده و یا کمتر خوانده اند تا بدانند که دانستن تاریخ چه ارزشهایی دارد و البته بهره مند شدن از دیدگاههای ارزشمند آنهایی که بیشتر از من خوانده اند مانند شما . ولی گفته ی شما را می پذیرم که آبشخور باید شناسانده می شده و من فراموش کرده ام .
حکایت یاد شده از کتاب رستم التواریخ نوشته ی محمد هاشم رستم الحکما آمده بود . چند آبشخور دیگر هم در نوشته ی آدم خواری در دوران صفوی آمده است .
وصفی که محمد عارف اسپناقچى در مورد شاه اسماعیل دارد ، گویای خیلی مطالب است وی می نویسد: «بسيار خونخوار و غدّار و با چنگيز و تيمور در ايجاد نكال و عذاب همكار بود. آدمى را زنده كباب كردن و دو درخت را به زور چند نفر مثل فنر به هم پيوسته و دست و پاى آدمى را به آن درختها بسته، بعد درختها را رها كرده آدمى را طولانى دو شقه نمودن و زنده زنده در ديگ جوشاندن و انسان را از جاى بلندى سرازير آويخته، گردنش را سنگ سنگينى بسته، سرش را كندن و از خايه آويختن همه ايجاد شاه اسماعيل است. با اينكه مروّج مذهب شيعه اماميه بود، در جاى آب شراب مىآشاميد و هميشه ندماء مجلس او زنان و پسران خوش منظر بودند.»
انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام، ص: 271 ؛ نشر :دلیل _ قم ، ط1