Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
تاریخ « پرثوه

سلام

چندی پیش که سرگرم نگارش مقاله ای در باب دگرگونی های مشهد از دوران صفوی به این سو بودم با نکته ی جالبی روبرو شدم .
آرامگاه عادلشاه افشار , برادرزاده و جانشین نادر شاه در گورستان قتلگاه ( در کنار حرم امام رضا(ع) ) بوده { زمین اصلی این گورستان خانه ی شخصی امام رضا(ع) بوده که با پول نگارش قرآن آنرا خریداری کرده و وقف کرده بودند برای دفن مسلمانان }. در سال 1353 در طرح گسترش و تغییر حرم , این آرامگاه در دستور کار تخریب قرار می گیرد . خلاصه نوادگان و بازماندگان عادلشاه بازمانده ی پیکر او را پس از نبش قبر به گور خانوادگیشان در بهشت رضا منتقل می کنند . نکته ی جالب توجه برایم حضور بازماندگان عادلشاه در مشهد پس از نزدیک به 300 سال از مرگ او بود .
دیروز ( یازدهم مهر نود و سه ) که در بهشت رضا بودم ناگهان از این قضیه یادم آمد و رفتم و این گور خانوادگی را پیدا کردم . خانواده ی نادری ( عادلشاهی ) !
در فضای درونی گور هیچ نامی از خود عادلشاه نیست , یا روایت انتقال بقایای جسد او به این منطقه نادرست است و یا خانواده ی محترم نادری از واکنشهای احتمالی هواداران متعصب قاجاریه بیمناک بوده اند . چون به هر حال عادلشاه آن کسی بوده که سر سلسله ی قاجاریه را اخته کرده .

این گونه که از قراین بر می آید زنده یاد ابوالقاسم نادری ( احتمالن ششمین نسل پس از عادلشاه ) این گور خانوادگی را در دهه ی 20 خورشیدی خریداری کرده و نخستین بار برای خاکسپاری پدرش ” محمد حسین نادری ” ملقب به امیر الشعرا آنرا به کار می برد .

سر در ارامگاه با آجر کاری تازه و جدید !

سر در ارامگاه با آجر کاری تازه و جدید !

 

آرامگاه ابدی شادروان محمدحسین نادری ( امیرالشعرا ) پنجمین فرزند ( احتمالن منظور پنجمین نسل بوده ) عادلشاه که در تاریخ بهمن ماه 1323 درگذشت , غفرالله له .

آرامگاه ابدی شادروان محمدحسین نادری ( امیرالشعرا ) پنجمین فرزند ( احتمالن منظور پنجمین نسل بوده ) عادلشاه که در تاریخ بهمن ماه 1323 درگذشت , غفرالله له .

 

هوالباقی , ششمین فرزند علی قلی خان عادلشاه ( همان نسل ششم احتمالی ) مرحوم ابوالقاسم خان نادری , تاریخ فوت 1343/8/2 شمسی .

هوالباقی , ششمین فرزند علی قلی خان عادلشاه ( همان نسل ششم احتمالی ) مرحوم ابوالقاسم خان نادری , تاریخ فوت 1343/8/2 شمسی .

 

در بالا ترین بخش آرامگاه یک فضای خالی و بدون سنگ قبر وجود دارد که شاید محل حاکسپاری خود ابوالقاسم خان , پدرش و بقایای عادلشاه باشد .

در بالا ترین بخش آرامگاه یک فضای خالی و بدون سنگ قبر وجود دارد که شاید محل حاکسپاری خود ابوالقاسم خان , پدرش و بقایای عادلشاه باشد .

 

گورستان 1200 ساله ی قتلگاه , جایی که زمین اصلی اش خانه ی شخصی امام هشتم شیعیان بوده و محل دفن کشته شدگان قتل عام عبدالمومن خان ازبک در 997 ه.ق بوده و به مناسبت ساخت بلوار و صحن های جدید از بین رفته است .

گورستان 1200 ساله ی قتلگاه , جایی که زمین اصلی اش خانه ی شخصی امام هشتم شیعیان بوده و محل دفن کشته شدگان قتل عام عبدالمومن خان ازبک در 997 ه.ق بوده و به مناسبت ساخت بلوار و صحن های جدید از بین رفته است .

این هم نوشته ی کوتاهی در مورد مهر عادلشاه از آقای دکتر حسین ابوترابیان .

سلام

یکی از پر بیننده ترین و البته چالش برانگیز ترین نوشته های پرثوه :  ” جنایات شاه اسماعیل و جانشینانش ” بود  . ( این نوشته به تشخیص کـــارگروه تعیـین مصــادیق محـتوای مجـرمانه مســـدود شد ) . شوربختانه گروهی از خوانندگان گرامی از ظن خود یار نوشته شده اند و هر کدام بر پایه ی اندیشه و فضای ذهنی خودشان در مود آن داوری کرده و گاه واکنشهای تند و شاید غیر منصفانه ای نشان داده و میدهند .

index

از آنجایی که ترجیع بند بیشتر مخالفتها ( چه مودبانه و چه بی ادبانه ) نبود آبشخور ( منبع ) مناسب برای این رویدادهاست تصمیم گرفتم فقط چند نمونه از منبعی که احتمالن پذیرفتنی تر از بقیه باشد بیاورم . بر خلاف ادعای مخالفان , آبشخورهای مناسبی در باب تاریخ صفویه در دسترس است . ولی در این میان کتاب ” روضه الصفویه ” نوشته ی میرزا حسن بیگ جنابذی ( گنابادی ) تاریخ نگار رسمی دربار شاه عباس که راه سر سپردگی و ذوب در ولای شاهان صفوی را به تمامی پیموده و جز مدح و ثنای ایشان نگفته شاید کمترین میزان تردید و شبهه در علاقه مندان به شاهان صفوی را ایجاد  کند . پس نمونه هایی از خشونتهای شاه اسماعیل و جانشینانش از همین کتاب در اختیارتان گذاشته می شود .

کتاب روضه الصفویه را از اینجا می توانید بگیرید .

برگه ی 141 و 142 :

پس از تسخیر قلعه ی بادکوبه و حصار گلستان شاه فرستاده اش را برای غارت خزانه ی قلعه و دارایی های مردم آن می فرستد و این فرستاده آرامگاههای شاهان گذشته ی ملک را می شکافد و بقایای اجساد آنها را می سوزاند و ساختمانهایشان را ویران می کند :

چون امور تسخیر قلعه به انجام رسید فرمان مطاعه به نفاذ انجامید که : خلفا بیگ به امر حکومت و نقل خزاین و دفاین شیروانشاه به قلعه بشتابد و آنچه از نقد و گوهر و اجناس نفیسه ی دیگر به تصرف اورد نقل موکب همایون نماید تا بر جنود ظفر ورود قسمت یابد .

خلفا بیگ با اشراف و اعیان باکو به جانب قلعه نهضت نموده ذخایر ودفاین سلاطین شیروان { شروان امروزی در قفقاز } , که در ایام سلطنت به تصرف آورده شده بود , پیشکش و مال امانی نیز به فراخور استطاعت آن جماعت ستانیده , مجموع نقود با اجناس و مخزونات دفاین به موکب گردون اشتباه ارسال فرمود .

آنگاه به تحقیق قبور ملوک آن دیار , که نسبت به حضرت ولایت مرتبت هدایت منزلت شیخ جنید – قدس سره – عداوت ورزیده بودند پرداخته , نبش آن امر فرمود و عظام رمیم ایشان را به آتش انتقام سوخته , مبانی عمارات عالیه ی ایشان را منهدم گردانیده و به باد فنا بر داد  .

برگه ی 154 :

دستورات شاه اسماعیل پس از گشودن تبریز :

رووس منابر و وجوه دنانیر , به اسامی ائمه هدی زیب و زینت بخشید و امر اعلی به نفاذ مقرون گردانید که در مساجد و معابد , محراب اهل سنت تغییر داده به شعار شیعه ی امامیه , موذنان در عقب شهادتین کلمه ی اشهد ان علی ولی الله گفته و از پی حی علی الصلوه و حی علی الفلاح جملتین حی علی خیر العمل , محمد و علی خیر البشر را تکرار نمایند و هر کس به شعار اهل سنت عمل نماید تیغ بندان عتبه علیه سرش از تن جدا نموده و خونش بازخواست نداشته باشد .

متعصبان و جاهلانی که قبل از اعلای لوای ولای شاه ولایت , شیعیان و محبان علی ابن ابی طالب را به تعذیب و اهانت معاقب می داشته اند در آتش انتقام , چون خس و خاشاک ! سوخته مانند یهود و مجوس از درجه ی اعتبار ساقط گردانید .

برگه ی 185 :

بازگشت یکی از سرداران از جنگ با یک مدعی به نام رییس محمد کرهی و به اسارت آوردن گروهی از سربازان وی :

… مبارز الدین عبدی بیگ از ابرقو مقضی المرام مراجعت نموده , آن ولایت از تصرف متابعان رییس کرهی متخلص ساخته جمعی کثیر از تبایعه ی وی اسیر و دستگیر کرده از تلثیم ساحت بارگاه شرف ذاتی حاصل فرموده , بدین نیکو خدمتی ملحوظ نظر عاطفت بیکرانه گشته با اشاره ی عالیه , اسیران را به قتل رسانیده ! جسد محمد کرهی و نزدیکان وی در میدان اصفهان به آتش انتقام عبره الناظرین سوخته بر سریر مملکت عراق رایت اقبال آیات به اوج کیوان برافراشت .

برگه ی 462 :

تنبیه خواجه کلان غوریانی که با یکی از دشمنان شاه طرح دوستی ریخته بوده و نسبت به شیعیان دشمنی کرده بوده :

” چون این مقدمات مسموع بارگاه جلال گردید از آنجا که مقتضی عدالت و فرماندهی بود به سبب قتل شیعیان و تفرقه و امتیاز موالی از معادی , فرمان قضا نشان از مصدر غضب به سیاست خواجه کلان صادر گشته , در چهار صوق هرات زنده از دار آویختند و عبره السایرین پوست از بدن سلخ نمودند و از کاه مملو گردانیدند , آنگاه {  پیکر او را  } بر چوبی تعبیه نموده گرد محلات شهر گردانیدند . { همان چوبی که از باسن فرو نموده از شانه بیرون می آوردند }

 

سلام

مدتهاست که کرکره ی پرثوه پایین است . غم نان و دشواری سیر کردن این شکم خیره در این دوره ی دشوار رمقی نمی گذارد برای خواندن و گفتن از تاریخ و دیگر مسایل . البته از شما چه پنهان در این دوره ی فترت پرثوه فــــــــلــتر هم شد . بیش از 2 ماه نامه نگاری و حذف 11 نوشته از وبلاگ زمینه ساز آزاد سازی آن را فراهم آورد که جای شکرش باقی است .

**************************

سلام

سالهاست که همه ی ما با دیدن تصاویر زنان درشت هیکل دوران قاجار شگفت زده می شویم . چطور همه تا این حد چاق هستند ؟ چرا همه سبیل دارند آن هم به این شدت ؟ چطور ابروی همگی اینقدر پر پشت و انبوه و پیوسته است ؟ خالهای گوشتی سیاه چرا این همه رایج بوده اند ؟

وجه مشترک همه این تصاویر شخص عکاس است . یعنی ناصر الدین شاه . او که به مناسبت موقعیتش , نخستین عکاس ایرانی است تنها کسی بوده که می توانسته این تعداد گسترده عکس از زنان حرمسرا بگیرد .

این طور که از قراین و شواهد بر می آید چهره ها در این عکسها چندان واقعی نیستند . سبیلها و ابروها و خالهای گوشتی گویا همگی با مداد مشکی کشیده شده اند . چرا ؟

گویا ابروی ضخیم و به هم پیوسته , سلیقه ی شاه بوده و او این گونه ابرو را می پسندیده . نقاشی سبیل زنان هم گویا راهی برای عرض ارادت و علاقه ی ایشان به شخص شاه سبیل کلفت بوده **. باقی چیزها مانند خال گوشتی هم احتمالن به تکرار زیاد عکاسی از چهره ی زنان و نیاز به ایجاد تنوع مربوط بوده .

تعدادی از عکسهای به جا مانده , از چهره ی انیس الدوله زن قدرتمند دربار ناصری هستند . انیس الدوله که دربسیاری از نوشته ها زن زیبایی معرفی شده در عکسهای ناصر الدین شاه چهره ی متفاوتی دارد .

این تصویری است که با نور پردازی و کادر بندی مناسب , چهره ای زیبا از انیس الدوله به نمایش می گذارد :

 anis

ولی در این عکس که سوژه دورتر ایستاده و شاید کیفیت نور و چاپ هم پایین تر بوده سوگلی ناصر الدین شاه ناگهان زشت می شود :

anis zesht

تصاویر زیادی از انیس الدوله هستند که در هر کدام سوگلی ناصر الدین شاه چهره و آرایش و لباس دگرگونه ای دارد . در یکی دور چهره با گل تزیین شده و در دیگری با دارا بودن چارقد سفت و محکم سینه ها برهنه هستند!!!  در تصویری می بینیم که زنان شکلک در آورده اند و در دیگری خواجگان حرمسرا در کنار بانوان هستند .

در تصویر پایین اثر مداد مشکی در ضخیم و به هم پیوسته شدن ابروی کمانی انیس الدوله به روشنی به چشم می آید .

11

نقاشی سبیل هم در این خدمتگذار حرمسرا به روشنی دیده می شود :

n00031692-r-b-004

از آنجایی که بیشتر عکسهای ناصر الدین شاه از زنان حرم بوده می توان حدس زد که برای فرار از تکرار مکررات بانوان را وامی داشته دستی در چهره و سر وضع خود ببرند و تفاوت ایجاد کنند .

شاید بتوان نتیجه گرفت که این عکسها نشانگر چهره ی واقعی زنان آن دوران نیستند و چون قرار بر نمایش عمومی آنها نبوده صرفن هدف سرگرمی شاه را تامین می کرده اند .

**

شوربختانه هر چه کردم به خاطر نیاوردم این موضوع ( نقاشی سبیل برای عرض ارادت به شاه ) را در کجا خوانده بودم . جست و جو در اینترنت هم نتیجه ای در بر نداشت . امیدوارم در آینده منبعی پیدا کرده و برایتان بنویسم .

1517672_10152174700170419_73649754_n

پلیس آلمان شرقی در تعقیب زنی که به خاک آلمان غربی گریخته – 1950 میلادی .

سلام

تصویری تکان دهنده و زیبا , خانمی که بی جان و خسته , ولی شادمان و آسوده روی سنگ فرش خیابان آلمان غربی جشن آزادی گرفته . بانگ تبلیغات دولتهای کمونیست از بام تا شام گوش فلک را کر می کرد که : ” ماییم که کرامت را به انسان بازگرداندیم , ماییم که نابرابری را از میان برداشتیم , ماییم که آزادی را به مردم هدیه دادیم ” . ولی هرگز پاسخی به این پرسشها نداشتند که چرا این بهشت را با دیوار و سیم خاردار باید محافظت کنند ؟ چرا سیم خاردارها و نگهبانان مسلسل به دست , از لایه ی درونی دیوار محافظت می کنند ؟ چرا در طول سالهای حیاتشان , صدها نفر را به جرم تلاش برای فرار از این بهشت برابری و عدالت به قتل رسانده اند و در مقابل , حتی به تعداد انگشتان یک دست کسی از بیرون به این سوی دیوار نیامد ؟