سلام
ناصرخسروی قبادیانی در قرن پنجم هجری به سفر حج رفت که این سفر 6 سال به درازا کشید و با بازدید از ایران و عراق و سوریه و لبنان و اردن و فلسطین و مصر و عربستان همراه بود . سفرنامه ای که ناصر خسرو پس از پایان این سفر نگاشت یکی از مهم ترین ها در نوع خود است . کوتاه گویی و روشنی بیان و شیوایی و بیان مو به موی همه ی ریزه کاریهای مهم و گذشتن از همه ی جزییات بی اهمیت و بی طرفی راوی , این سفرنامه را ارزشمند و قابل مراجعه کرده است .
از سوی دیگر سفرنامه ها به دلیل نگارش عمدتا بی غرضشان , آبشخور ( منبع ) های خوبی برای شناخت تاریخ و هویت هر جایی هستند . زیرا که اگر تاریخ نگاران هر کدام جیره خوار حاکم و سلطانی بوده اند سفرنامه نویس که نبوده , بیگانه ای بوده که آمده و سفری کرده و رفته و دیده ها و شنیده هایش را از دیدگاه خودش نگاشته .
توجه شما را به بخشی چند خطی از سفرنامه ی ناصر خسرو جلب می کنم که در بیان کشور اتیوپی امروز است که در آن روزگار حبشه نامیده می شده :
“… و بر دست راست این شهر , چون روی به قبله کنی کوهی است و پس از آن کوه بیابانی عظیم و علف خوار بسیار , و خلق بسیارند آنجا , که ایشان را بجاویان گویند و ایشان مردمانی اند که هیچ دین و کیش ندارند و به هیچ پیغمبر و پیشوا ایمان نیاورده اند , از آن که از آبادانی دورند و بیابانی دارند که طول آن از هزار فرسنگ زیاده باشد.
…و این قوم بجاویان در این بیابان باشند , مردمی بد نباشند و دزدی و غارت نکنند و به چهارپای خویش مشغولند و مسلمانان و غیره کودکان ایشان بدزدند و به شهر های اسلام برند و بفروشند !!!!

سلام
جریانی که در ادامه می آید نه قصه است و نه داستان تخیلی . حکایت باورنکردنی شیر ماده ای است که پس از شکار یک غزال آفریقایی, وقتی متوجه باردار بودن شکار مرده اش می شود دچار ناراحتی و عذاب وجدان می شود و تلاش می کند که جنین را نجات بدهد .
دنیای شگفت آوری شده , نه ؟ یا تا امروز ما درک و هوش حیوانات را دست کم می گرفتیم و یا آنها هم پا به پای انسان در حال پیشرفت هستند .
مطلب را دقیقا به همان شکل که درسایت مبدا دیدم برایتان نقل می کنم :
( به ادامه ی مطلب بروید )
