Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
تحقیر « پرثوه

سلام

12 یا 13 سال پیش کتاب 1984 نگاشته ی جورج اورول (   George Orvel  ) را می خواندم . در دل داستان شخصیت اصلی کتاب که یک مرد جوان و عضو حزب کمونیست بود به ندای احساسات و غرایزش پاسخ داده و عاشق دختری می شود که او هم عضو حزب است . در حاشیه ی این جریان , نگارنده برای خواننده اش روشن می کند که در یک نظام کمونیستی احساسات عاشقانه و غرایز جنــسی , ممنوع و محکوم هستند و کسانی که به این احساسات زمینه ی خودنمایی بدهند از حزب رانده شده و شاید دچار پی آمدهایی هم بشوند و این کاملا راست است . در نظامهای کمونیستی و بسیاری از نظامهای بر پایه ی ایدئولوژی غرایز جنســی و احساسات عاشقانه ی میان افراد کاملا محکوم و تحقیر شده است .

نخست در جامعه آموزش داده می شود که عشــق ناپسند و پست و حقیر است و مردم را از آرمانهای متعالی فردی و اجتماعی ( بخوانید آرمانهای حزبی ) دور می کند . در گامهای بعدی در هر جا که امکانش بود پرونده ی افراد را از این نظر بررسی کرده و بر همین اساس دست به تصفیه و غربالگری آنها می زنند .

نویسنده در خلال داستان پس از شرح دادن این کیفیت ناگهان لحن روایی اش را قطع کرده , از داستان خارج شده و از خواننده می پرسد که به نظر شما به چه دلیل غرایز و احساسات که در سرشت انسان جای دارند به این شکل باید محکوم شوند ؟

یادم هست که کتاب را بستم و با خودم فکر کردم . به نظرم می آمد که یک نظام تمامیت خواه کمونیستی دوست دارد که بر همه ی شئون و لحظات زندگی اتباعش احاطه ی کامل داشته باشد و تمامی حرکات و رفتارهایشان را زیر نظر و کنترل خود بگیرد . ولی احساسات فردی قلمرویی دور از دسترس است . نمی توان برایش قوانین محدود کننده وضع کرد , در آن امر و نهی کرد و شعارهای حزبی و سیاسی داد .

کتاب را باز کردم . نویسنده گفته بود ( نقل با تکیه بر حافظه است ) : شاید این گونه به نظر برسد که احساسات و غرایز فضایی دور از دسترس حکومتها هستند و به همین منظور تلاش می شود ورود به آنها ممنوع شود . اما این فقط رویه و ظاهر قضیه است . واقعیت آن است که غرایز جنـسـی سرکوب شده و عواطف فروخفته خیلی سریع و راحت می توانند به حسهایی مانند حزب پرستی , گروه پرستی , رهـبـر پرستی , ایدئولوژی پرستی و کینه ها و نفرتهای بی منطق و بی ریشه از دشمنان موهوم و غیر واقعی تبدیل شوند . یک نظام تمامیت خواه بیشتر از هر چیزی به چنین احساساتی در بین مردمش نیاز دارد .