سلام
کارشناسان تخمین میزنند که در سال ۲۰۱۰ بیش از پنج میلیون ایرانی در خارج از کشورشان به سرمیبردهاند .
جمع سرمایهٔ ایرانیان مقیم خارج در سال ۲۰۰۰ به بیش از ۱٫۳ تریلیون دلار میرسید. ( ویکی پدیای پارسی )
به نظر شما بهتر نیست نظام جمهوری اسلامی به جای تشویق مردم به افزایش جمعیت که برای اقتصاد ویران و راکد ما جز هزینه چیزی ندارد , زمینه ی بازگشت ایرانی های خارج از کشور را که تقریبا همگی نیروهای متخصص و دارای سرمایه و عشق فراوان به میهن هستند فراهم سازد ؟
نیروی متخصص یا دارای سرمایه ای که به این شکل وارد کشور شود همانند همشهری گرامی ما جناب حسین ثابت با روحیه ی تلاشگری وارد خواهد شد , سرمایه و تخصصش را به کار خواهد گرفت و در کوتاه ترین زمان ممکن بیشترین بازده را به ارمغان خواهد آورد .
البته این امر در صورت زمینه سازی و ایجاد بستر مناسب برای زندگی و کار و فعالیت های آنها شدنی خواهد بود .
به این معنی که کشور از حالت تک بعدی خارج شود و نظام سیاسی , نگرانی از حضور سلیقه ها و تفکرات دیگر نداشته باشد و هیچ نیروی کارآمد و سودمندی را به دلیل اندیشه اش دشمن یا خطرناک نخواند .
شاید هدف شعار : ” ایران برای همه ی ایرانیان “ تحقق همین رویا بوده .

سلام
نتایج درخشان تیم ملی والیبال بزرگسالان کشورمان در لیگ جهانی این پرسش را بوجود می آورد که چرا بر خلاف دیگر فدراسیون های ورزشی , کارکرد والیبالی ها تا این اندازه خوب و مناسب بوده ؟
چرا بر خلاف بیشتر رشته های ورزشی , ما در والیبال در کنار پرورش یک نسل توانمند , پشتوانه سازی هم می بینیم .
با تکیه به همین پشتوانه , والیبالی که 15 سال پیش آرزویش گرفتن یک ست از کشورهایی مانند ژاپن و چین بود , امروز به جایی رسیده که یقه ی قهرمان جهان را در کشور خودش می گیرد . قهرمان اروپا را بیش از یکبار به زانو در می آورد و خودش را چونان کابوسی برای تیمهای رقیب مطرح می کند . دیگر ژاپن و چین هستند که آرزوی گرفتن یک ست از ما را دارند .
ما رشته های موفق دیگری هم داریم که در سطح جهانی نام کشورمان را مطرح می کنند . رشته هایی مانند وزنه برداری و کشتی . ولی هیچ کدام آنها ثبات و رویه ی منطقی والیبال را نداشته اند . در کشتی روزی قهرمان جهان می شویم و روز دیگر با دستان خالی از جامها باز می گردیم . در وزنه برداری روزی قله های افتخار را زیر پا می گیریم و روز دیگر فقط با دریافت یک مدال برنز چشمانمان پر از اشک می شود .
اکنون پرسش این است که مگر در والیبال چه خبر است که در دیگر رشته های ورزشی نیست ؟
شاید به سادگی و با بررسی وضعیت ریاست فدراسیون والیبال بتوان به پاسخ رسید . برای دیدن فهرست روسای فدراسیون والیبال از آغاز تا امروز اینجا کلیک کنید .
چیزی که در فهرست یاد شده جلب توجه می کند این است که در 24 سال گذشته فدراسیون والیبال ما فقط دو مدیر به خود دیده . دو محمدرضا , محمدرضا یزدانی خرم که از 1368 تا 1385 رییس فدراسیون بود و پی ساختمان پیروزمند والیبال ایران را افکند و محمدرضا داورزنی ( رییس پیشین فدراسیون سوارکاری ) که راه پیروزی را با تدبیر ادامه داد .
پس می توان نتیجه گرفت که ثبات مدیریتی ( چیزی که در ایران همچون یک شوخی مطرح است ) کاری کرده کارستان و والیبال ایران را از فرش به عرش رسانده . اگر یزدانی خرم می دانست که در کمتر 1 سال از آغاز کارش کس دیگری خواهد آمد که جایش را بگیرد , قطعا برنامه ای برای ساختن پیکره ی والیبال ایران پیاده نمی کرد و او هم مانند دیگران به سراغ خلاقیتهای زود بازده می رفت . خلاقیتهایی از آن دست که در فوتبالمان به فراوانی می بینیم . بردن بازیکن صغر سنی به مسابقات جهانی , اعزام تیم ملی دانش آموزان به مسابقات قهرمانی مدارس جهان و … .
ثبات مدیریتی نسخه ی نجات ورزش رنجور ماست , ثبات مدیریت . کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال از روزی که به این سمت انتخاب شده مدام در حال شنیدن خبرهایی مبنی بر امکان بر کناری اش به دلایل مختلف است . یک روز مخالفت وزارت ورزش را علم می کنند , یک روز ایراد گیری سازمان بازرسی کل کشور , روز دیگر ابراز تمایل فلان چهره ی سیاسی و … .
کوتاه سخن این که فقط اندکی ثبات مدیریتی , روشن بودن گزینش روسای فدراسیونها , روشن بودن دوره ی ریاستشان و سنجیدن ارزش کارشان با نتایج به دست آمده و نه با ملاکهایی مانند اندازه و فرم ریششان می تواند ورزش مستعد و آماده ی پیشرفت ایران را از این رو به آن رو کند .
پس لطفا کمی ثبات مدیریت به ما بدهید . فقط کمی !

سلام
در پرثوه هرگز بنا نداشته ام که نوشته های دیگران را بازگو کنم . بجز بخش سرگرمی که تا زمانی که دل و دماغی بود هر از گاهی چیزی در آن می گذاشتم , همه ی نوشته ها از خودم هستند . چون نمی خواستم پرثوه بازتاب اندیشه ی دیگران باشد .
ولی امروز سنت را می شکنم و نوشته ای را که خیلی به دلم نشسته کپی و پیست می کنم . نوشته ی زیبایی از آقایی به نام مهدی خلجی در باب احساساتش نسبت به ایران . به این دلیل که دیدگاه ایشان همان باور خود من است که چندین بار در نوشته هایی موازی به آنها اشاره کرده ام .
===================================================================================
مهدی خلجی ( به نقل از صفحه ی شخصی شان در شبکه ی اجتماعی ) :
من معنای ایران را وقتی فهمیدم که ایران را ترک کردم. فاصله گرفتن برای تغییر رابطهی «طبیعی» و نااندیشیده به رابطهی خلاق با زادگاه ضروری است. در سالهای گذشته به کشورها و شهرهای زیادی سفر کرده و مردمان بسیاری دیدهام. بسیار جاها در جهان هست که از طبیعت ایران زیباتر است. تمدنهایی کهنهتر و تاریخهایی زندهتر از ایران نیز وجود دارد. مردمان بافرهنگ و ادب و مهربان در جهان بسیارند. به خصوص که در کشورهای خاورمیانه تقریباً همهی خصلتهایی را که ایرانیان دارند میتوان دید؛ زشت و زیبا. فهمیدم که فخر کردن به زادگاه و سینه جلو دادن که من اهل فلان جا هستم، ریشه در عوامی و خامی دارد.
هیچگاه دچار غم غربت نشدم. حسرت هیچ گذشتهای در دلام نیست. در بیروت و پاریس و واشنگتن از شهر خودم آسوده و سبکبالترم. بارها در این سه شهر زاده شدم.
اما ایران را دوست دارم. آنقدر که روزی نبود بی یاد آن برخیزم. در سالهای بیرون از ایران، ایران بسی بیشتر با من بوده تا سالهایی که در ایران بودم. در این سالها بیشتر به ایران اندیشیدهام تا وقتی که در ایران میزیستم. رابطهی اندیشیده با ایران مهر مرا به این سرزمین روز به روز افزون کرد.
دانستم که «وطنپرستی» شعار عوام و سیاستمداران عوامفریب است. اما ایراندوستانِ واقعی همانها هستند که ایران را به مثابهی هویتی فرهنگی- تمدنی ساختهاند؛ یعنی اهل فرهنگ؛ کسانی که تاریخ آن را مینویسند و آیندهی آن را میسازند. برای من فخر ورزیدن به ایران رنگ باخت و جای آن را تمنایی ژرف برای بهبود و پیشرفت آن گرفت. بسیاری را دیدم که متعصبانه ایران را میپرستند و شماری دیگر که از ایرانی بودن خود شرمسارند. اما من نه میپرستماش نه از آن شرم دارم. به آیندهی آن میاندیشم و به سهمی که به مثابهی یک شهروند میتوانم در بالاتر نشستن آن بگزارم.
روز به روز کشف کردم که هر جا باشم و هر سبک بزیم، ایرانیتر از آن هستم که حتا خودم گاه میتوانم تصور کنم. هنوز به زبان فارسی خواب میبینم و هنوز مکانها در خواب من در ایراناند. ایران را دوست دارم بدون آنکه این دوست داشتن بتواند چشمهای من را بر زشتیهای تاریخاش و کژی رفتار مردماش ببندد. خودم ایران متجسد شدم. کلنجار رفتن با خودم و سعی در اصلاح فکر و اخلاقام انگار عین کلنجار با ایران شد. ایران را دوست دارم همانطور که خودم را دوست دارم؛ بیآنکه کاستیها و ناراستیهایش را بتوانم بپوشم یا بتوانم دمی از غمخواری برای فردایش دست بشویم. دریافتم آنها که هویتِ فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران را نقد میکنند محبوب اهل سلطه و عوام نیستند اما از قضا بهترین دوستداران ایراناند؛ همانطور که راز مرا کسانی دانستند که از این رو به آن رویم گرداندند. آیندهی ایران آیندهی خودِ من است. با این تفاوت که من چند سالی بیشتر در سرای طبیعت نمیمانم، اما آرزو دارم تا جهان در کار بودن است، ایران پویا بماند.

سلام
ابراهیم حامدی مشهور به ابی خواننده ی بنام ایرانی در برنامه ی ترانه های ماندگار شبکه ی تلویزیونی مـــــــن و تـــــــــو , زمانی که درباره ی رویداد نخواندن ترانه ی : ” خلیج پارس ” در امارات متحده ی عربی ( بر خلاف درخواستهای پیاپی دهها ایرانی مشتاق حاضر در کنسرت ) از او پرسیده شد این گونه پاسخ داد : ” هه هه هه هه هه , آهنگ خلیج , بله من این آهنگ رو حدود 21 سال پیش در پاریس خوندم … خب دلم برای ایران تنگ شده بود و نمی تونستم برم … .“
ایشان اعتراضهای بوجود آمده در پی این رویداد را این گونه توصیف کردند : ” یک عده آدمهایی که فکرشون و مغزشون کار نمی کرد از این آهنگ بر علیه من سو استفاده کردند . “
من در اینجا به هیچ روی قصد داوری درباره ی ابی را ندارم , کاری ندارم که چرا ایشان در کنسرتش آهنگ خودش را که نام خلیج پارس در آن برده شده ( تنها نام درست و تاریخی این خلیج ) نمی خواند . شاید ملاحظاتی در میان بوده که ما نمی دانیم .
به هیچ روی هم نمی خواهم درباره ی عکسهایی که ایشان و خانواده شان را در یک جت اختصاصی گران قیمت نشان می داد داوری کنم , جتی که گفته شد هدیه ی امیر امارات است و برای حمایت از نام خلیج ار-بی به ایشان دست خوش داده شده . چون نه می دانم که این خبر درست است یا نه و نه می خواهم که در باره ی آنها تحقیق کنم .
تنها پرسشی که گفتار نه چندان مستدل و مودبانه ی ایشان در ذهن من ایجاد کرد این بود که چرا ایشان در تنها 55 ثانیه گفت و گو دوبار عبارت ” خلیج ” را به کار بردند ؟
مگر این پیش رفتگی آب در جنوب غربی کشور ما , نام ندارد ؟ اصولا شما خواننده ی منصف این نوشته چند ایرانی را دیده اید که در گفته هایشان بگویند خلیج و نگویند خلیج پارس ؟
جناب ابی , چرا با دقت هر چه تمامتر دوبار گفتی خلیج و نگفتی خلیج پارس ؟

دستهها
پیوندها
Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 308
نوشتههای تازه
بایگانیها
- آوریل 2021
- دسامبر 2020
- نوامبر 2020
- سپتامبر 2015
- اکتبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- جولای 2013
- می 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- جولای 2012
- ژوئن 2012
- می 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- جولای 2011
- ژوئن 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010