Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
استرالیا « پرثوه

سلام

خداداد عزیزی … خداداد عزیزی … …. توی دروازه !! توی دروازه , گل , گل , باز هم روی زمین , باز هم روی زمین !!

این واژه ها که نخست با تردید و سپس با شادمانی و فریاد از دهان جواد خیابانی بیرون می آمد نشان گر پیروزی حماسی و دور از ذهن تیم ملی فوتبال ایران در واپسین مسابقه ی انتخابی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بودند .

۸ آذر ۱۳۷۶ یکی از انگشت شمار روزهایی بود که همه ی مردم ایران از ته دل و با تمام وجود شادمانی خالص و ناب را تجربه کردند . شادی بی غل و غش همراه با لذت و غرور . ۳۱ تیم مشخص شده بودند و همگان در انتظار استرالیا بودند تا قرعه کشی و گروه بندی جام جهانی انجام شود . ولی استرالیا ماند .

ایران واپسین تیم راه یافته به جام جهانی بود و بیشتر فوتبالی های دنیا این مسابقه را دیده بودند .

استرالیای پرمدعا و نه چندان جوانمرد در برابر تیم بی انگیزه و بی امید ایران که تازه از قید سخت گیری ها و تعصــبات و ارزشــهای اعتقادی محمد مایلی کهن خلاص شده بود به زانو در آمده بود .

( گل خداداد در دقیقه ی ۸۱ زده شد . هنوز ۹ دقیقه مانده بود . در دقیقه ی ۸۹ داور ۹ دقیقه هم وقت افزوده اعلام کرد , آخر تماشاچی با فرهنگ استرالیایی تور دروازه ی ایران را پاره کرده بود و ترمیمش کلی وقت گرفته بود . چه ۱۸ دقیقه ای گذشت بر ما !! )

چه شبی بود !! سراسر ایران جشن بود و پایکوبی ( فارغ از اندیشه ی حــلال یا حـرام بودنش ) . شیرینی فروشی ها کلا خالی شدند . نیمی را مردم خریدند و نیمی را هم خودشان در خیابان پخش کردند  .

حتی پیروزی غرور آفرین در برابر ایالات متحده در ۳۱ خرداد ماه سال بعد که هم مهمتر بود و هم جهانی تر این همه به کام مردم شیرین نیامد . هر چند که پس از آن بازی هم تا صبح ایران خانم نخوابید از هیاهو و دست افشانی مردمش .

یادش به خیر , ۱۴ سال گذشت و ما دیگر هرگز آنقدر شاد نبوده ایم . خدا به سلامت دارد والدیر ویرا را که بی منت و بی تکبر این شادی را به مردم ما به ارمغان داد .

جملات فروتنانه اش پس از پایان بازی را به خوبی به یاد دارم . گزارشگر ناکام تلویزیون استرالیا از او پرسید :” در بین دو نیمه چه گفتید که این همه تیمتان تغییر کرد”؟ ویرا پاسخ داد :” هیچ , شاید فقط چند نکته ای را تذکر داده باشم , اما آنها خودشان می خواستند که پیروز شوند و نا امید نشدند . بازیکنان ایران جوانان بسیار با استعدادی هستند .

سلام

چندی پیش از شبکه ی چهار سیما مستندی پخش می شد در باره ی یک پایگاه تحقیقاتی کشور استرالیا در قطب جنوب . استرالیا ( با وجود نداشتن سابقه و قدمت آنچنانی و حتی نداشتن استقلال سیاسی تا همین چند سال قبل )  یکی از نخستین کشورهایی بود که در قاره ی جنوبگان ( قطب جنوب ) ایستگاه تحقیقاتی ایجاد کرد و هم اکنون سالهاست که چند تیم تحقیقاتی از این کشور در سرزمین یخها مشغول فعالیت و جست و جوهای علمی هستند .

به جز استرالیا چند کشور دیگر مانند آمریکا و فرانسه و انگلستان و شیلی و … هم در قطب پایگاه و محقق دارند .

سختی شرایط زندگی در قطب ( حتی با وجود امکانات کافی ) را به خوبی می شناسیم . سرمای باور نکردنی که حتی اندامهای داخلی بدن را از کار می اندازد ( مانند کلیه ها ) , خطرات پیش بینی نشده , شکافها و گودالهای پنهان , یخهای نازک و شکننده ,  ماهها دور از اجتماع زندگی کردن , اقامت دایمی در یک مکان کوچک و همنشینی بایدی ( اجباری ) با یک گروه ثابت از جمله مشکلاتی هستند که تیمها تحقیقاتی با آنها دست به گریبان هستند . پیش از آمدن اینترنت و ماهواره هم که دیگر نور علی نور بود . کسی که به این تیمها می پیوست از خانواده اش خداحافظی می کرد و برای دست کم یک سال ارتباطش را با دنیای بیرون به کلی قطع می کرد .

این از افراد . دولتها هم برای اداره ی این مراکز تحقیقاتی زیر بار هزینه هایی بسیار سنگین می روند . قطعا هزینه ی یک تیم تحقیقاتی در قطب جنوب چندین و چند برابر تیمهای عادی در جاهای دیگر دنیاست . بماند که دشواریهای مدیریتی و مسوولیت سنگین فرستادن چندین دانشمند ارزشمند به یک سرزمین وحشی و خطرناک هم مزید بر علت است .

این همه در حالی است که نتیجه ی کار که یافته های علمی ارزشمندی است در نهایت متعلق به مردم و تمام کشورهای دنیا خواهد بود و د رانحصار کشور مبدا باقی نمی ماند .

با دیدن این فیلم مستند به این فکر افتادم که دهها سال است که کاروان علم و دانش با شتاب زیادی به راه افتاده و دنیا را به کلی دگرگون کرده و هر ر وز نسبت به روز پیش جلوتر می برد . می توان بی اغراق گفت که همه ی این پیشرفتها و تحولات و رویدادهای خوب و مفید از کشورهای صنعتی و پیشرفته سرچشمه گرفته و جهان سومی ها هیچ نقشی در آن نداشته اند .

هیچ اختراعی , هیچ اکتشافی , هیچ یافته ای و هیچ دستاوردی از جهان سوم بیرون نمی آید . جهان سوم به تمامی مصرف کننده است و دنباله رو و وابسته .

صحبت تحقیق که باشد پاسخ جهان سوم این است : “ما بودجه نداریم , ما امکانات نداریم , چرا ما ؟ چرا کشورهای صنعتی این کار را نمی کنند ؟”

تحقیق که نباشد آگاهی هم نیست و در نبود آگاهی از فناوری هم خبری نیست . پس جهان سوم ناچار است که همه ی شرایط کشورهای صنعتی و پیشرفته را برای گرفتن فناوریهای آنها بپذیرد . آنجاست که انواع آه و ناله ها به آسمان می رود که :” آی ما را استثمار کردند , منابع ما را به یغما بردند , ما را به بردگی کشیدند و چه و چه .”

آیا حق نیست که غرب پیشرفته از تمامی هزینه ها و زحماتش بیشترین استفاده را ببرد ؟ اگر هم حق نباشد ( که به گمان من هست ) آنها با توانمندی زیادشان هر ناحقی را به حق تبدیل خواهند کرد و در جهان سوم هم همواره وضع به همین منوال خواهد ماند . هر کسی جدا گانه به فکر پر کردن حساب بانکی خود خواهد ماند و هیچ تحول و هیچ پیشرفتی هم به دست نخواهد آمد .

مگر آنکه …

سلام

این خبر که یک شرکت استرالیایی اقدام به ساخت عروسکهای زنده کرده است خبر جدیدی نیست و در خرداد ماه امسال منتشر شد . در گشت زنی اینترنتی دیروز دوباره این خبر را دیدم . برای آنهایی که خبر را ندیده اند باید عرض کنم که این عروسکها می توان گفت به گونه ای به وجود آوردن زندگی به صورت ساختگی ( مصنوعی ) هستند ( البته به ادعای سازنده شان )

 

این عروسک که عمر مشخصی دارد ( یک سال و سه سال ) از ترکیب ژنهای dna انسان و خرگوش و چند جانور دیگر ساخته می شود . زنده است و حرکت و حس دارد و درد را هم احساس می کند . با القای خواب مصنوعی در بسته بندی خود نگهداری می شود و پس از باز کردن جعبه 20 دقیقه زمان نیاز دارد تا از خواب بیدار شود .

در صورت واقعی بودن این ادعا و عملی شدن آن باید گفت که انسان وارد مرحله ی جدیدی از زندگی شده است , مرحله ای که چندان هم خوشایند نیست و چشم انداز خوبی هم ندارد .

در فیلمهای علمی و تخیلی همیشه آینده ها را دیده ایم که انسان همه چیز را ( حتی اندامهای یدکی برای خودش ) می سازد و همه چیز را در کنترل خود گرفته , اما در حقیقت اختیار خودش را از دست داده است .

این حقیقتی انکار ناپذیر است که زیاده خواهی و جاه طلبی انسان کار را در کره ی زمین به جاهای ناجوری کشانده است .

پس از نابودی زیست بوم زمین و غارت همه ی هدایای خدایی آن امروز انسان را می بینیم که برای سود و سرگرمی خود موجود زنده تولید می کند .آنهم در قواره ی صنعتی و تولید انبوه . بدون این که به این موضوع فکر کند که همه ی گونه های جانوری و گیاهی این کره ی خاکی یا نابود شده اند و یا چیزی به نابودیشان باقی نمانده است و همه ی اینها از کرامات خود اوست . اگر مرد است آنها را از نابودی نجات بدهد ,  تولید موجود زنده ی جدید پیشکش .

به نظر می آید که روند رو به شد گسترش دانش و در اولویت قرار گرفتن اقتصاد  باعث شده است که انسان امروز از همه چیز غافل شود و بر سر شاخ بن ببرد .

زمین مادر همه ی آفریده هاست , اما انسان با تکیه بر مغز بزرگ و توانایی اندیشیدن خود همه ی موجودات را از حقوق خودشان محروم کرده و تمامی داشته های زمین و طبیعت را از آن خود کرده است . اما گویا انسان از این جایگاه و همه توانایی خود طرفی نخواهد بست , چون آینده نگر نیست و خودخواه است . تولید عروسک زنده گام نخست است . در گامهای بعدی انسان رباتهای هوشمند می سازد و برای آسایش خودش همه ی کارها را به آنها می سپارد .

اگر هم مانند فیلمهای تخیلی رباتها شورش نکنند و انسانها را نابود نکنند تکیه ی بیش از حد به دانش و فن آوری باعث بی توجهی بیش از پیش به طبیعت خواهد شد و زمانی که طبیعت نابود شد آن وقت انسان باید برای مشاهده ی نابودی خودش شمارش معکوس را آغاز کند .

ولی خب , چه می شود کرد انسان است و هرگز میخ آهنین هیچ منطقی در سنگ سود جویی و منفعت طلبی اش فرو نرفته و نخواهد رفت .

اطلاعات کامل در مورد عروسکهای زنده را از این سایت بخوانید :

عروسک زنده ژنتیکی

 

سلام

این موجود بامزه ای که عکسش را بالای مطلب دیدید blobfish است . یک ماهی که در سواحل عمیق تر تاسمانی و استرالیا زندگی می کند و بدلیل اینکه از اعماق خارج نمی شود انسان کمتر به افتخار ملاقاتش نایل می شود .

همانطور که می بینید شل و ول و وارفته و ژله ای است و عده ای کج سلیقه نام زشت ترین موجود دنیا را برایش انتخاب کرده اند . به نظر من که خیلی هم جالب و با مزه است .

گویا حالت ژله ای بدنش وسیله ای برای بهتر شناور ماندن است , چون چگالی اش از آب کمتر است و این قضیه در اعماق حدود 800 متری که زیستگاه این ماهی است و فشار آب به حد مرگبار و خرد کننده ای زیاد است یک هدیه ی خدایی محسوب می شود .

بلاب فیش هم مانند سایر موجودات دیگر این کره ی خاکی از هجوم ناجوانمردانه ی انسان خرابکار در معرض خطر انقراض است . این ماهیان در همان ژرفایی زندگی می کنند که خرچنگها زندگی می کنند . پس شکارچیان خرچنگ اینها را هم در تور می اندازند و به این شکل خطر نابودی برای اینها بوجود آمده است .

blob

ماهی گرفتار شده در تور شکار خرچنگ که به همراه سایر همبندانش منجمد شده