سلام
تصویری تکان دهنده و زیبا , خانمی که بی جان و خسته , ولی شادمان و آسوده روی سنگ فرش خیابان آلمان غربی جشن آزادی گرفته . بانگ تبلیغات دولتهای کمونیست از بام تا شام گوش فلک را کر می کرد که : ” ماییم که کرامت را به انسان بازگرداندیم , ماییم که نابرابری را از میان برداشتیم , ماییم که آزادی را به مردم هدیه دادیم ” . ولی هرگز پاسخی به این پرسشها نداشتند که چرا این بهشت را با دیوار و سیم خاردار باید محافظت کنند ؟ چرا سیم خاردارها و نگهبانان مسلسل به دست , از لایه ی درونی دیوار محافظت می کنند ؟ چرا در طول سالهای حیاتشان , صدها نفر را به جرم تلاش برای فرار از این بهشت برابری و عدالت به قتل رسانده اند و در مقابل , حتی به تعداد انگشتان یک دست کسی از بیرون به این سوی دیوار نیامد ؟

سلام
کارشناسان تخمین میزنند که در سال ۲۰۱۰ بیش از پنج میلیون ایرانی در خارج از کشورشان به سرمیبردهاند .
جمع سرمایهٔ ایرانیان مقیم خارج در سال ۲۰۰۰ به بیش از ۱٫۳ تریلیون دلار میرسید. ( ویکی پدیای پارسی )
به نظر شما بهتر نیست نظام جمهوری اسلامی به جای تشویق مردم به افزایش جمعیت که برای اقتصاد ویران و راکد ما جز هزینه چیزی ندارد , زمینه ی بازگشت ایرانی های خارج از کشور را که تقریبا همگی نیروهای متخصص و دارای سرمایه و عشق فراوان به میهن هستند فراهم سازد ؟
نیروی متخصص یا دارای سرمایه ای که به این شکل وارد کشور شود همانند همشهری گرامی ما جناب حسین ثابت با روحیه ی تلاشگری وارد خواهد شد , سرمایه و تخصصش را به کار خواهد گرفت و در کوتاه ترین زمان ممکن بیشترین بازده را به ارمغان خواهد آورد .
البته این امر در صورت زمینه سازی و ایجاد بستر مناسب برای زندگی و کار و فعالیت های آنها شدنی خواهد بود .
به این معنی که کشور از حالت تک بعدی خارج شود و نظام سیاسی , نگرانی از حضور سلیقه ها و تفکرات دیگر نداشته باشد و هیچ نیروی کارآمد و سودمندی را به دلیل اندیشه اش دشمن یا خطرناک نخواند .
شاید هدف شعار : ” ایران برای همه ی ایرانیان “ تحقق همین رویا بوده .

سلام
نتایج درخشان تیم ملی والیبال بزرگسالان کشورمان در لیگ جهانی این پرسش را بوجود می آورد که چرا بر خلاف دیگر فدراسیون های ورزشی , کارکرد والیبالی ها تا این اندازه خوب و مناسب بوده ؟
چرا بر خلاف بیشتر رشته های ورزشی , ما در والیبال در کنار پرورش یک نسل توانمند , پشتوانه سازی هم می بینیم .
با تکیه به همین پشتوانه , والیبالی که 15 سال پیش آرزویش گرفتن یک ست از کشورهایی مانند ژاپن و چین بود , امروز به جایی رسیده که یقه ی قهرمان جهان را در کشور خودش می گیرد . قهرمان اروپا را بیش از یکبار به زانو در می آورد و خودش را چونان کابوسی برای تیمهای رقیب مطرح می کند . دیگر ژاپن و چین هستند که آرزوی گرفتن یک ست از ما را دارند .
ما رشته های موفق دیگری هم داریم که در سطح جهانی نام کشورمان را مطرح می کنند . رشته هایی مانند وزنه برداری و کشتی . ولی هیچ کدام آنها ثبات و رویه ی منطقی والیبال را نداشته اند . در کشتی روزی قهرمان جهان می شویم و روز دیگر با دستان خالی از جامها باز می گردیم . در وزنه برداری روزی قله های افتخار را زیر پا می گیریم و روز دیگر فقط با دریافت یک مدال برنز چشمانمان پر از اشک می شود .
اکنون پرسش این است که مگر در والیبال چه خبر است که در دیگر رشته های ورزشی نیست ؟
شاید به سادگی و با بررسی وضعیت ریاست فدراسیون والیبال بتوان به پاسخ رسید . برای دیدن فهرست روسای فدراسیون والیبال از آغاز تا امروز اینجا کلیک کنید .
چیزی که در فهرست یاد شده جلب توجه می کند این است که در 24 سال گذشته فدراسیون والیبال ما فقط دو مدیر به خود دیده . دو محمدرضا , محمدرضا یزدانی خرم که از 1368 تا 1385 رییس فدراسیون بود و پی ساختمان پیروزمند والیبال ایران را افکند و محمدرضا داورزنی ( رییس پیشین فدراسیون سوارکاری ) که راه پیروزی را با تدبیر ادامه داد .
پس می توان نتیجه گرفت که ثبات مدیریتی ( چیزی که در ایران همچون یک شوخی مطرح است ) کاری کرده کارستان و والیبال ایران را از فرش به عرش رسانده . اگر یزدانی خرم می دانست که در کمتر 1 سال از آغاز کارش کس دیگری خواهد آمد که جایش را بگیرد , قطعا برنامه ای برای ساختن پیکره ی والیبال ایران پیاده نمی کرد و او هم مانند دیگران به سراغ خلاقیتهای زود بازده می رفت . خلاقیتهایی از آن دست که در فوتبالمان به فراوانی می بینیم . بردن بازیکن صغر سنی به مسابقات جهانی , اعزام تیم ملی دانش آموزان به مسابقات قهرمانی مدارس جهان و … .
ثبات مدیریتی نسخه ی نجات ورزش رنجور ماست , ثبات مدیریت . کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال از روزی که به این سمت انتخاب شده مدام در حال شنیدن خبرهایی مبنی بر امکان بر کناری اش به دلایل مختلف است . یک روز مخالفت وزارت ورزش را علم می کنند , یک روز ایراد گیری سازمان بازرسی کل کشور , روز دیگر ابراز تمایل فلان چهره ی سیاسی و … .
کوتاه سخن این که فقط اندکی ثبات مدیریتی , روشن بودن گزینش روسای فدراسیونها , روشن بودن دوره ی ریاستشان و سنجیدن ارزش کارشان با نتایج به دست آمده و نه با ملاکهایی مانند اندازه و فرم ریششان می تواند ورزش مستعد و آماده ی پیشرفت ایران را از این رو به آن رو کند .
پس لطفا کمی ثبات مدیریت به ما بدهید . فقط کمی !

سلام
12 اردیبهشت , روز آموزگار گرامی باد .
درباره ی ریشه ی نامگذاری این روز سال گذشته ( در اینجا )نوشته ای داشتیم و توضیح دادیم که اعتراضات گسترده ی آموزگاران در سالهای 1339 و 1340 نسبت به دستمزدهای پایین و حقوق نابرابر با دیگران کارکنان دولت و بی اعتنایی دولت وقت , به درگیری خیابانی و شهادت دکتر ابوالحسن خانعلی دبیر دبیرستانهای تهران انجامید . دولت برکنار و دولت جدیدی روی کار آمد و دولت تازه در کنار پوزش خواهی از آموزگاران دستمزدهای آنان را افزایش داده و وزیر آموزش و پرورش را هم برکنار و گزینه ی مورد نظر آموزگاران را جانشین وی کرد .
جریان رویدادهای آن دوره را می توانید از نوشته ی سال گذشته بخوانید .
آن چیزی که بسیار جلب توجه می کند تفاوتهای ایران امروز با ایران آن روزگار است . در آن روزگار میزان تحمل و انتقاد پذیری نظام سیاسی کشور آن قدر بالا بوده که آموزگاران ماهها به گونه های مختلف نسبت به دستمزدهایشان اعتراض می کرده اند . انجمن صنفی و باشگاه داشته اند , گردهم آیی و راهپیمایی می کرده اند و مقاله منتشر می کرده اند . حال آنکه امروز هر کدام از این فعالیتها از سوی نظام سیاسی کشور تلاش برای براندازی , جاسوسی و دشمنی تلقی شده و با شدید ترین برخوردها مجازات می شود .
روزنامه ی کیهان به سادگی و روشنی همه ی اعتراضات آموزگاران را با تحلیل و بررسی دقیقی منتشر می کند و کسی هم این روزنامه را به تشویش اذهان عمومی و معانده با نظام متهم و به تعطیلی موقت همیشگی ! محکوم نمی کند . حال آنکه روزنامه ی کیهان امروز تنها وظیفه اش ستایش از نظام و کوبیدن همه جانبه ی مخالفان است .
در پی ادامه ی اختلاف نظر میان آموزگاران و دولت و به تشنج کشیده شدن راهپیمایی اعتراضی آموزگاران و شهادت دکتر خانعلی , نخست وزیر شریف امامی از کار برکنار و علی امینی جایگزینش می شود . نخست وزیر تازه پس از پوزش خواهی و بازافزایی دستمزدهای آموزگاران وزیر فرهنگ را هم جایگزین می کند . حال آنکه اگر چنین روی دادی امروز رخ بدهد , نه تنها دستمزدی افزایش نمی یابد , بلکه مسوولان مربوطه در نخستین فرصت به عنوان مدیر نمونه ی دولتی گزینش و نشان لیاقت و شهامت و افتخار و همه چیز می گیرند .
از سوی دیگر خود دولت وقت در آن زمان روز شهادت دکتر خانعلی را به نام روز آموزگار نام گذاری می کند , در حالی که اگر امروز بود , رابطه ی دکتر خانعلی با سرویسهای اطلاعاتی چند کشور بیگانه بر ملا می شد .
سرانجام تفاوت گسترده ی میان آموزگاران آن روزگار و آموزگاران امروز است که نیازی به یادآوری ندارد .

دستهها
پیوندها
Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 308
نوشتههای تازه
بایگانیها
- آوریل 2021
- دسامبر 2020
- نوامبر 2020
- سپتامبر 2015
- اکتبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- جولای 2013
- می 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- جولای 2012
- ژوئن 2012
- می 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- جولای 2011
- ژوئن 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010