Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
مرگ « پرثوه

2233

سلام

چند سالی است که گروهی از دلسوزان در آستانه ی نوروز از مردم ایران زمین می خواهند که سنت ساختگی و نادرست خرید ماهی قرمز را کنار گذاشته و از قتل عام این جانداران بی گناه دست بردارند . همانگونه که در سالهای گذشته هم توضیح کوتاهی دادیم همه ی اجزای سفره ی هفت سین نماد و نشان زایش و باروری و زندگی و بهار هستند , ولی ماهی قرمزی ( در سفره ی هفت سین ) نماد و نشانه ی مرگ است .  از آنرو که مرگ زودرسش گریز ناپذیر است . ماهی قرمز در تنگ خواهد مرد و همه ی هدف ما از گستردن سفره ی زیبا و دلنشین هفت سین را به باد فنا خواهد داد .

تنها گزینه ی غیر ” سین ” در سفره ی هفت سین آینه است و بس . تجارت سیاه ماهی قرمز شب عید همان به که برچیده شود .

تجارت مرگ , ماهی قرمز و سنگ قبر !!

تجارت مرگ , ماهی قرمز و سنگ قبر !!

سلام
این عکسی تکان دهنده از لحظه ی پایان زندگی یک مرد است . کی ساک هان , مرد کره ای ساکن آمریکا در حالی که تلاش می کرده میان دو طرف یک دعوای خیابانی قرار گرفته و آنها را از هم جدا کند هل داده شده و روی ریل مترو افتاده و در همان زمان هم مترو رسیده و او را زیر گرفته . عکاس , یک شهروند مسلمان آمریکایی ( شاید عرب ) است به نام عمر عباسی . او در برابر اعتراض افکار عمومی مبنی بر اینکه به جای عکس جنجالی گرفتن باید به این مرد 58 ساله کمک می کردی تا از لبه ی بلند سکو بالا بیاید گفته که تلاش می کرده با فلاش راننده ی قطار را آگاه کند . داوری اینکه ایشان راست می گوید یا نه با شما . با توجه به کادر بندی و نور مناسب ادعای ایشان برای خود من کمی دور از ذهن است .

آبشخور :

فردا نیوز

سلام

در نوشتار پیشین از چگونه مردن سیاستمداران و رهبران کشورها گفتیم و یادی هم از مرگ عجیب آغا محمدخان قاجار شد . از آنجایی که شاید برخی از دوستان و خوانندگان خوب پرثوه این حکایت را نشنیده باشند تصمیم گرفتم شرح کوتاهش را برایتان بنویسم .

آغا محمدخان قاجار که در نوجوانی در بارگاه عادلشاه , برادرزاده و جانشین نادر شاه افشار اخته شده بود دوران رشدش را به عنوان یک فرد خنثی سپری کرده بود . به همین دلیل از زیبایی و برازندگی خیره کننده ی دوران کودکی اش هیچ نمانده بود . چهره ای بدون ریش , با پوست چروک و روحی متلاطم و افسرده . قطعا تحقیر و توهینی که از سوی همه ی مردم چون آواری بر سر او می ریخته هم در نابسامانی های روحی اش نقش مهمی داشته .

آغا محمدخان که فهرست بلند بالایی از وحشی گری ها و خشونت های بی مانند از خودش نشان داده بود به چهره ای ترسناک برای همه بدل شده بود . حتی نزدیک ترین نزدیکانش هم از او می ترسیدند .

قتل عام های گسترده , تپه ساختن از چشمهای بر آمده ی مردم کرمان و صدور دستور تجاوز به زنان آنها , کور کردن لطفعلی خان زند و تجاوز گروهی به او و بسیاری اقدامات خشونت بار دیگر از این پادشاه خود خوانده یک هیولای تمام عیار ساخته بود .


 

در چنین احوالی بود که سفر جنگی به قفقاز برای دستیابی به شهر شوشا پیش آمد ( اسفندماه 1175 هجری خورشیدی ) . شهر که به چنگ سپاه آغا محمد خان افتاد شاه قاجار هوس کرد تفلیس را هم فتح کند .

دو روز از فتح شوشا گذشته بود که صبح زود در هوای سرد اسفندماه قفقاز یک خربزه برای شاه آوردند ( از آنجایی که خربزه یک میوه ی تابستانی است خربزه ی یاد شده بسیار ارزشمند بوده ) .

شاه که واله و شیدای خربزه بوده بسیار شادمان شده و همانجا نیمی از خربزه را می خورد و نیم دیگر را روی میز به جا می گذارد تا شب که برگشت بقیه را بخورد .

دو نگهبان جلوی چادر با این تصور که این تکه خربزه پس مانده ی صبحانه ی شاه است آنرا نوش جان می کنند .

شب , پس از بازگشت , آغا محمد خان از این رویداد بسیار خشمگین می شود و چون آن شب , شب جمعه بوده به دو نگهبان وعده می دهد که سحر گاه شنبه هر دویشان را می کشد . از آنجایی که او مردی بسیار با اراده و جدی بوده و در صورتی که تصمیمی می گرفته حتما آنرا اجرا می کرده دو نگهبان یقین پیدا می کنند که صبح شنبه می میرند .

به همین خاطر نیمه شب شنبه به بالین شاه می روند و او را می کشند . شاه قدر قدرت و خونریز و بی رحم به همین سادگی به خاطر یک تکه خربزه کشته می شود .

** منبع: شرح زندگانی من / تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه / نوشته : عبدالله مستوفی / نشر هرمس

 

سلام

دانشجوی 20 ساله ی مرودشتی در محوطه ی دانشگاه آزاد بروجرد از در باز اتوبوس به بیرون پرتاب شد و در اثر خونریزی مغزی درگذشت . خانم مژگان لشنی که با هزاران امید و آرزوی خودش و پدر و مادرش به دانشگاه رفته بود در اثر ازدحام بیش از حد در اتوبوس و باز ماندن در آن پرتاب شد و خانواده اش را داغدار کرد . اتفاقی که شاید فقط در هندوستان و پاکستان بیفتد و نه در هیچ کجای دیگر دنیا .

مگر دانشگاه آزاد بروجرد چند دانشجو دارد ؟ خیلی سخت است مدیریت ترافیک سرویس های دانشگاه که شاید در طول روز فقط یک بار با ازدحام و تراکم دانشجویان مواجه بشوند ؟

این شاهکار مدیریتی را به کلیه ی مدیران دانشگاه آزاد بروجرد که سابقه ی 2 مرگ دیگردر سال 89 را هم دارند تبریک و تهنیت عرض می کنیم .

لینک خبر در سایت فردانیوز