سلام
آقا حواستان جمع باشد , تیم ملی فوتبال که به تهران برگشت به این شاخهای شمشاد و گلهای ناز مملکت از گل نازکتر نگویید که دلشان می شکند . خب گناهی ندارند این زبان بسته ها . برای برد در فوتبال شما باید بدوید و عرق کنید , با بازیکن حریف درگیر بشوید و خیلی چیزهای دیگر .
خب بازیکن محبوب و ابرستاره ی تیم ما اگر بدود و عرق کند که استایل موهایش به هم می ریزد , شما راضی هستید این اتفاق وحشتناک برای بازیکن محبوب و مجردی که هر روز عکسش روی جلد نشریات در پیت چاپ می شود بیافتد و در همان زمان یک عکاس نابکار از این منظره عکس بگیرد ؟
در زمین فوتبال همین طوری هم ناچارند بدون خط چشم و ریمل بازی کنند , استایل ابرو و موها هم به هم بریزد که دیگر خیلی نامردی است.
اگر خاطرتان باشد این ابر ستاره ها روزنامه ها را تحریم کرده بودند و دیدید که تحریمها نتیجه داد و نخستین گل تاریخ فوتبال کشورمان را از لبنان خوردیم و نخستین شکست تاریخمان از این تیم را دریافت کردیم تا یادمان باشد هیچ چیز بیشتر از اعراب نداریم .
حالا کاش روزنامه ها هم یاد بگیرند و این جماعت تحریم گر را تحریم کنند . کاش تماشاچی ها یاد بگیرند و برای بازیهای بی روح و بی رمق و بیش از حد ضعیف دو تیم میلیاردی پایتخت به ورزشگاهها نروند .
شاید این ناتوان ها یاد گرفتند کمی بیشتر احساس مسوولیت داشته باشند و همیشه طلبکار و پر مدعا نباشند . چون انصافا دیگر آبرویی برایشان باقی نمانده و دیگر هیچ توجیهی ضعف های وحشتناکشان را ماست مالی نمی کند .
کاش کی روش تا این حد ترسو نبود و به جای بازیکنان ذخیره ی تیمهای بزرگ پایتخت , چند جوان بی ادعای تیمهای دیگر را دعوت می کرد . به هر حال هر تیمی به میدان برود از این که ضعیف تر نتیجه نمی گیرد . دست کم چند بازیکن جوان تجربه ی میدان خارجی پیدا می کنند و شاید در آینده عصای دست فوتبال کشور شدند .
فوتبال پدیده ی کم ارزشی است , ولی باید پذیرفت که میدانهای ورزشی اثر بی چون و چرایی بر حیثیت و هویت بین المللی یک کشور دارند و فوتبال اثرگذار ترین آنهاست . در شرایطی که المپیک و پارالیمپیک ثابت کردند لیاقت و توانایی های ورزشی مردم ما بسیار فراتر از آنچیزی است که خودمان فکر می کنیم فوتبال باشگاهی و ملی ما انصافا چیزی بیش از یک لکه ی ننگ و یک مایه ی آبرو ریزی نیست .

سلام
چندی پیش رسانه ها با افتخار هرچه تمامتر خبرهای مربوط به پیروزیهای تیم فوتبال دانش آموزان ایران را پخش می کردند و در پایان هم به دست آوردن جایگاه دوم و بازگشت غرور آفرین و پیروزمندانه به کشور و دادار دودور و بگیر و ببند .
خبر قدیمی است (29 فروردین ) و در مورد رسوایی اش هم در برنامه ی 90 کاملا موشکافی و بحث انجام شده است . برای آن دسته از خوانندگان عزیز که خبر ندارند باید عرض کنم که مسابقاتی که در برزیل برگزار شد قهرمانی دانش آموزان جهان نبود , بلکه مسابقات قهرمانی مدارس جهان بود . به این معنی که مدارسی که در مسابقات کشوری در سرزمین خودشان قهرمان شده اند در این مسابقات شرکت می کرده اند و تیمها منتخب دانش آموزان کشورها نبوده اند . فقط تیم یک مدرسه بوده اند . به عنوان مثال تیم مدرسه ی تربیت فسا اگر در ایران قهرمان می شد باید در این مسابقات با همان ترکیب اصلی اش شرکت می کرده .
حالا در ایران چه اتفاقی افتاده ؟ مسوولین مربوطه فکر بکری به ذهنشان رسیده . فکری که قطعا به ذهن هیچ کس دیگری در دنیا نمی رسیده . این حضرات خلاقیت به خرج داده و گروهی فوتبالیست حرفه ای ( شاید بشود گفت تیم ملی دانش آموزان ایران ) را در قالب تیم مدرسه ای به نام پویندگان ورامین به مسابقات فرستادند و تازه در فینال هم به تیم یک مدرسه ی هامبورگ باختند . همانطور که گفتم خبر قدیمی است و در برنامه ی 90 هم در این مورد مفصل صحبت شده است .
چیزی که می خواستم بگویم این است که دروغ در میان مردم و افراد عادی جامعه هم امری ناپسند و نپذیرفتنی است ( هر چند که در جامعه ی ما به فراوانی و بی دریغ وجود دارد ) وای از آن روزی که دروغ سازمانی و دولتی بشود . مسوولین فدراسیون ورزشهای مدارس که زیر مجموعه ی آموزش و پرورش هم هست همگی کارمندان آموزش و پرورش و در نتیجه فرهنگی هستند . یعنی فرهنگ را به نسل آینده می آموزند .
اکنون با داستان یاد شده پرسش اینجاست که دانش آموزان و نسل بعدی سرزمین ما از این فرهنگیان چه فرهنگی می آموزند ؟ فرهنگ درستکاری و تلاش و راستگویی و میل به برتری و پیروزی و افتخار یا فرهنگ تقلب و ریا و دروغ و میل به دور زدن همه چیز و همه کس ؟
آن مسوولین فرهنگی عزیز با خودشان چه فکری می کرده اند ؟ فکر می کرده اند که بسیار زرنگ هستند ؟ تلاش می کرده اند که الگوی مناسبی باشند ؟ برایشان مهم نبوده که الگو باشند یا نباشند ؟
احساس می کرده اند که برای هر کاری راه حل سریع تر و آسان تری هم هست ؟
نمی دانم . فقط احساس می کنم که وقتی دروغ به مرحله ی سازمانی و دولتی و رده های بالای مدیریتی برسد نه آبرو برایمان می ماند و نه هیچ چیز دیگر .
نکته ی جالب تر هم این اینست که کلا در ساختار اداری و سازمانی کشور ما هیچ پیش بینی در ارتباط با چنین مواردی نشده است . یعنی مدیران مربوطه نه تشویق می شوند و نه توبیخ , نه از آنان پرسشی می شود و نه تنبیه خاصی برایشان در نظر گرفته می شود . کلا همه شانه بالا می اندازند و هفته ی آینده هم قضیه کاملا فراموش می شود .

دستهها
پیوندها
Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 310
نوشتههای تازه
بایگانیها
- سپتامبر 2023
- آوریل 2021
- دسامبر 2020
- نوامبر 2020
- سپتامبر 2015
- اکتبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- جولای 2013
- می 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- جولای 2012
- ژوئن 2012
- می 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- جولای 2011
- ژوئن 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010