Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
بوسه ی تاریخی « پرثوه

سلام

حتما تا به حال این عکس را دیده اید :

 

این عکس یکی از برترین عکسهای خبری قرن بیستم است . شاید بتوان گفت عکسی تاریخی و خاطره انگیز , چون یادآور شادی مردم دنیا در پایان جنگ ویرانگر جهانی دوم است .

سربازان آمریکایی پس از اعلام تسلیم ارتش ژاپن در 14 آگوست 1945 ( 6 روز پس از بمباران اتمی ناکازاکی ) به خانه هایشان باز می گردند . یکی از ملوانان که شادی و حسرت در وجودش به هم آمیخته اند از صف رژه بیرون آمده تا پرستار جوانی را که کنار خیابان ایستاده در شادی خود شریک کند !! یک عکاس فرصت طلب هم خودش را با ثبت این لحظه به تاریخ پیوند می زند .

اینک ادیت شین , یعنی همان پرستار مهربان که اجازه داد ملوان زبل قصه ی ما در شادی شریکش کند در سن 91 سالگی درگذشته است .

خانم ادیت شین و مجسمه ی بوسه ی تاریخی

خانم ادیت شین و مجسمه ی بوسه ی تاریخی

قبلا این واقعه ی تاریخی ساده با ساخت مجسمه ی این دو نفر در همان حالت و نصب در همان محل کاملا ماندگار شده بود . ملوان زبل هرگز شناخته نشد . گویا ازدواج کرده و همسر غیرتمندی داشته و از ترس عواقب بعدی هرگز به روی خودش نیاورده که همان سوژه ی مورد بحث بوده است . اما خانم شین با افتخار هر چه تمامتر آمد و با مجسمه عکس یادگاری گرفت و آدم مشهوری شد .

2010/09/16
8 دیدگاه

8 Comments »

  1. طاهره
    10:41 ق.ظ در سپتامبر 18th, 2010

    درود بر شما
    جالب بود
    ندیده بودم

  2. فلاحی رضا
    4:17 ب.ظ در سپتامبر 19th, 2010

    vahide aziz batabrike rah andaziye vebsayt jadid omidvaram ba darje matalebe arzande va jalebe elmi.adabi.amoozeshi.tarikhi va………nazare mokhatabane fahim va kheradmand ra jalb namaei ba arezooye movaffaghiyathaye bishtar .baba.

  3. kaveh
    5:17 ب.ظ در سپتامبر 19th, 2010

    خیلی خوب بود . مرسی.

  4. majid
    12:42 ب.ظ در سپتامبر 21st, 2010

    این فکر کنم اصلیتش مال سمت تربت ما باشه ها

  5. maziar
    6:38 ق.ظ در سپتامبر 23rd, 2010

    مجید جان تربتیا خیلی بخان روشن فکر باشند دیگه نهایتن گوشه چادر پرستاره رو میبوسن

  6. فرشاد
    5:24 ب.ظ در سپتامبر 23rd, 2010

    مرسی به اینهمه مایند اپن 😀

  7. رضا مرندی
    7:09 ق.ظ در سپتامبر 25th, 2010

    مطلب فوق العاده ای بود وحید جان .
    میگم در انتهاش با هم ازدواج نکردند ؟ :d

  8. yaz
    10:39 ق.ظ در سپتامبر 28th, 2010

    omidvaram bad az inhameh sal marday ma ham kami jorat peyda konan

Leave a comment

خوراک RSS برای نظرات این مطلب