Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
ایران « پرثوه

سلام

اخیرا آماری منتشر شده است از تعویض گوشی تلفن همراه در مردم کشورهای مختلف . این آمار به باور من قابل توجه و تعمق است .

کمپانی بزرگ نوکیا که یکی از غولهای صنعت تلفن همراه است و یکی از بزرگترین سازندگان گوشی و ابزارهای شنود است متعلق به کشور فنلاند است . یک کشور پیشرفته ی اروپایی . جالب است بدانید که مردم کشور فنلاند به طور متوسط هر 6 سال یکبار دست به تعویض گوشی همراه خود می زنند . ( نگارنده با یک افسر بازنشسته ی ارتش فنلاند مواجه شد که گوشی همراهی دستش بود که اگر هر ایرانی آنرا به دست بگیرد از سوی زمین و زمان مورد تحقیر و توبیخ قرار خواهد گرفت . )


کمپانی کره ای سامسونگ هم یکی دیگر از غولهای این صنعت است و مردم در کره ی جنوبی ( که از رونق اقتصادی بی چون و چرایی هم برخوردار است ) به طور میانگین در هر 26 ماه اقدام به تغییر گوشی همراهشان می کنند .

اهالی ایالات متحده با آن قدرت اقتصادی بالا هر 2 سال یکبار , مردم انگلستان هم  2 سال و مردم فرانسه هر 2 سال و نیم اشتیاق به این کار می یابند .

در آمار یاد شده نامی از ایران عزیز نیامده بود . ولی به گمان من دست بالا که بگیریم هر ایرانی به طور میانگین در هر 6 ماه یک گوشی عوض می کند . ( نمی کند ؟ ) شاید حتی 6 ماه هم زیاد باشد .

خب تفاوت ما با مردم فنلاند در چیست ؟ ما خیلی به روز و آپ تو دیت هستیم ؟ آنها خیلی عقب مانده هستند ؟ نیازهای ارتباطی ما خیلی بیشتر است ؟ آنها همه با هم قهر هستند ؟ به گمان من میزان مصرف زدگی ما جهان سومی ها چیزی فراتر از تصور است .

این مصرف زدگی باعث شده که گوشی همراهی را که خود تولید کننده اش خریدارش نیست و فقط در صورت نیاز واقعی پولش را صرف آن می کند ما بدون نیاز و ضرورت بخریم تا حس تنوع طلبی مان را ارضا کنیم .

شاید گروهی بگویند که : خب داشتن گوشی خوب که ایراد نیست .

بحثی نیست . اما همین مجموعه انتخابها هستند که می توانند حس لذت را در زندگی افراد بسازند یا از بین ببرند . شهروند فنلاندی به جای آنکه پولش را خرج گوشی همراه غیر ضروری بکند آنرا پس انداز می کند برای یک بازنشستگی آسوده و یا یک سفر خوب و یا هر چیز ضروری دیگر . حال آنکه ما از صبح تا شب می دویم برای کسب درآمد و در پایان ماه یا سال پولی را که با هزار زحمت به دست آروده ایم خرج خرید تلویزیون جدید , مبلمان جدید و یا گوشی همراه جدید می کنیم . یعنی پولمان دو دستی تقدیم کمپانی های کشورهای دیگر می شود .

یک بررسی جزیی نشان خواهد داد که پس انداز حاصل از کم کردن یکی دو قلم از این خرجهای بیهوده برای هر کدام از ما ایرانیها به راحتی هزینه ی یک سفر لذت بخش را تامین خواهد کرد .

اگر کمی منصف باشید خواهید دید که تفریح دقیقا همان چیزی است که بیش از هر چیزی جایش در زندگی ما ایرانیان خالی است و حقیقتا که موبایل نمی تواند تفریح باشد . نه آگاهی و شناخت و تجربه به ما می دهد و نه حس سکون و تکرار محیط اطراف را از ما می گیرد .

نام هویت است . نام بیانگر چهره و موجودیت و سطح اجتماعی و خانواده و پیشینه است . نام وسیله ی ارتباط با گذشته است . آنهایی که پیشینه ای ندارند نام مشخصی هم ندارند . به همین دلیل است که استعمارگران در گذشته هرجا را که به تصرف در می آوردند تلاش می کردند نامش را دگرگون کنند . سرزمین تایپه به تایوان تغییر نام داده می شد , کنگو به زییر , میانمار به برمه , جزایر مالویناس به فالکلند و ایران به پرشیا** . تغییر نام برای بی هویت کردن ابزار مناسب و کارآمدی است . به همین دلیل است که وقتی ایران به تصرف اعراب در می آید به سرعت نامهای عربی گسترش می یابند تا قوم شکست خورده , بی هویت و در نتیجه عقیم بشود .

وقتی که اهمیت نام برایمان جا بیفتد شاید راضی نشویم که هر نامی بر فرزندمان بگذاریم . شاید راضی نشویم که با سنتهای نامعقولی مانند انتخاب نام پدربزرگ یا مادربزرگ و یا انتخاب نام به فلان مناسبت , فرزندمان را از یک هویت پذیرفتنی و قابل قبول محروم کنیم .

 

———————————————————————————————-

** در باره ی نام پرشیا گروهی بر این باورند که رضا شاه کار نادرستی کرد که از کشورهای دنیا خواست که سرزمینمان را با نام ایران بنامند و نه پرشیا , با این توجیه که آن نام جا افتاده و شناخته شده بوده . ولی به باور من نام سرزمین ما همان ایران است و بس . ایران به معنی سرزمین آریاییان است . در حالی که پرشیا این سرزمین را فقط به قوم پارس نسبت می دهد که درست نیست . پارتها و کردها و بختیاری ها آذری ها و بلوچها و عربها و خوزی ها و گیلها و دیلمی ها و ترکمن ها و ارامنه و کلیمیان و همه و همه در این سرزمین سهم و حق دارند و انصاف نیست که با نامی به مانند پرشیا حقوق آنها را نادیده گرفت .

زمانی که در شاهنامه نام سرزمین ما ایران گفته شده نباید به دهان انگلیسیها متجاوز نگاه کنیم برای تعیین نام کشورمان . در آن ” نامه ی باستان ” هویت و نام  ما به روشنی آشکار شده است .

سلام

عکسهایی باور نکردنی منتشر شده است از فاجعه ای که بر تخت جمشید و دیگر آثار باستانی نزدیک آن رفته است .

دیدن این تصاویر به راستی که دردناک است . بر خلاف تمامی ادعاهای پوچی که ساخت سد سیوند را کاملا بی خطر برای تخت جمشید و پاسارگاد به شمار می آوردند امروز به روشنی می توان دید که بالا رفتن رطوبت منطقه چه آثار زیان باری برای این اصلی ترین نمادهای هویت ایرانی به همراه داشته است . آلودگی هوای شهر شیراز , بازسازی های غیر اصولی و کارشناسی نشده و رطوبت بالای ناحیه با بی توجهی و بی خیالی مدیران میراث فرهنگی آمیزه ای ترتیب داده اند که ثمری جز نابودی آثار نسلهای گذشته مان به همراه ندارد . من نمی دانم که اگر این آثار اهمیتی ندارند پس چه چیز ارزشمند دیگری هست که ذهن مسوولان سازمان میراث فرهنگی را به خودش مشغول بدارد ؟

 

برای آگاهی بیشتر به این نشانی بروید :

سایت پیمانه

سلام

در تعریف ناسیونالیسم یا ملی گرایی آماده است :

ملی‌گرایی، ملت‌باوری، یا ناسیونالیسم نوعی آگاهی جمعی است، یعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» می‌خوانند. آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل‌دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغه‌آمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌های می‌شود.

برداشتها و دیدگاههای گوناگونی نسبت به این ایده وجود دارد . گروهی موافق و هوادار آن هستند و گروهی مخالف و دشمن آن .

مخالفین به رویدادهای خونباری که در نتیجه ی ناسیونالیسم تندرو در دنیا شکل گرفته اشاره می کنند و ایده ی ملی گرایی را خطرناک و ویرانگر می دانند . مانند جنگ جهانی دوم و یا جنایات نئونازی ها در دهه های گذشته در چند کشور اروپایی .

اما اگر کمی منصفانه به قضیه نگاه کنیم می بینیم که هر ایده ای وقتی شکل تندروانه ( افراطی ) به خود بگیرد ویرانگر می شود و این امر منحصر به ملی گرایی نیست . ایده ی سوسیالیسم زمانی که با تندروی آمیخته شد کمونیسم خونخوار شوروی را ساخت که در یک دوره ی چند ساله 10 میلیون انسان بی گناه را به کام مرگ فرستاد یا در کامبوج یک سوم جمعیت کل کشور را به خاک و خون کشاند , یعنی 2 میلیون نفر .

در حقیقت همانطور که بخش نخست تعریف می گوید ملی گرایی باعث دلبستگی و شور و وفاداری به عناصر تشکیل دهنده ی ملت می شود . آیا این شور و وفاداری و دلبستگی ( صد البته که بدون نگاه تندروانه ) فاکتورهای مثبتی نیستند ؟

به گمان من اگر از ملی گرایی بترسیم و از آن دوری کنیم به ناچار باید در دام ایده های متضاد ملی گرایی بیافتیم . ایده هایی نظیر جهان وطنی و جامـعه ی جـهانــی اسـلامـی .

تجربه و سابقه ی این ایده ها در دنیا روشن است . ایده ی جهان وطنی کمونیستها نشان داد که نتیجه ای جز بندگی و اسارت همگان در بر ندارد و کسی را هم بهره مند نمی کند .

ایده ی جامـعه ی جـهانــی اسـلامـی هم در طی سی و دو سال انقـلـاب اسـلـامی به همه ی ما ثابت کرده که جز هزینه چیزی برایمان ندارد . با پیروی از این ایده امروز ما کسانی را برادران خود می دانیم که آنها به هیچ روی خودشان را برادر ما نمی دانند .

سالهاست که حمایت از مردم فلـسطـین سنگین ترین هزینه های تاریخ را برای ما در پی داشته است . نتیجه چه بود ؟ محموله ی خون ارسالی از طرف ایران برای مجروحین غـزه با این استدلال که خون شیـعه نجـس است برگشت داده شد .

در آغاز دهه ی هفتاد شمسی حمایت گسترده ای از مردم مظلوم بوسنی انجام شد . نتیجه , نفرت بی پایان بوسنیایی ها از ایرانیان بود و این باور که ادامه ی جنگ در بالکان زیر سر ایرانی هاست .

از آغاز انـقلاب , سـوریـه همچون نوزادی نارس , شیره ی جان کشور ما را می مکد تا زنده بماند , اما همزمان , دولت سـوریه , لاییک و هم پیمان دولت آمریکا هم هست .

در صورت وجود ملی گرایی ما کمتر تن به چنین هزینه های بی فایده ای خواهیم داد .

اگر کمی ملی گرا بودیم دیگر آمار اشتغال افاغنه در کشورمان آنقدر بالا نمی رفت تا زنگ خطر برای ایرانیان بیکار به صدا درآید .

اگر فقط کمی ملی گرایی داشتیم به تولیدات ایرانی گوشه ی چشمی می داشتیم تا کالاهای تقلبی چینی یکی یکی نابودشان نکنند .

اگر اندکی ملی گراتر بودیم در میوه فروشی , میوه ی ایرانی می خریدیم تا پرتقال مصری و نارنگی پاکستانی و سیب فرانسوی و گلابی ترکیه و چه و چه به چند برابر قیمت به ما قالب نشوند .

اندکی همگرایی ملی کافی بود تا آذری ها , کردها , اعراب جنوب و دیگر اقوام این مرز و بوم ساز جدایی و استقلال کوک نکنند و یک مسابقه ی فوتبال در لیگ برتر تبدیل به جنگ استقلال یک قومیت نشود .

ملی گرایی باعث شده که اعراب تلاش کنند تاریخ و فرهنگ نداشته شان را با تغییر نام خلیج فارس به دست آورند , نفی ملی گرایی از طرف ما باعث می شود که مهم ترین مقام اجرایی کشورمان بگوید این خلیج , خلیج دوستی است , پارس و عربش مهم نیست !!!

ملی گرایی , مولانا را ترک می کند , ابن سینا را تاجیک و ناصر خسرو را افغانی . نفی ملی گرایی سکوت را تجویز می کند تا همه ی این اقدامات همسایه های تهی دستمان به بار بنشیند ما به جای آنها تهی دست بشویم .

زیانهای نفی ملی گرایی کم نیستند . تا زمانی که از ناسیونالیسم بترسیم گرفتاریهایی از این دست ما را رها نخواهند کرد .

“روز فردوسی , بزرگ مرد زبان پارسی گرامی باد”