Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
برزیل « پرثوه

سلام

تصویر پایین یکی از عکسهای هنرمندانه ی سباستیائو سالگادو عکاس برزیلی است . از سالگادو عکسهای بسیاری به جا مانده که هر کدام برای خودشان دنیایی حرف نگفته هستند . پیش از این در پرثوه نوشته ای داشتیم درباره ی معدن طلای سراپلادا , معدنی که در آن کارگران به شکلی بی اندازه غیر انسانی به کار گرفته شده بودند و عکسهای همین آقای سالگادو تشت رسوایی آنرا از بام انداخت و باعث تعطیلی آن شد .

نوشته را از اینجا می توانید بخوانید .

عکس زیر که در آفریقا گرفته شده مردمی را نشان می دهد که از فرط گرسنگی و بی چارگی به حال مرگ افتاده اند و درخشان ترین بخش عکس صلیبی است که به گردن جوان سمت راست آویزان است .

cross-sebastiao_salgado

تصویر آنقدر گویاست که نیازی به هیچ گفت و گویی ندارد . فقط به بازگویی گفته ای از یک نویسنده ی آفریقایی بسنده می کنم :

زمانی که کشیشها به سرزمین ما آمدند , ما زمینهایمان را داشتیم و آنها کتاب مقدس در دست داشتند . ولی امروز , زمینهای ما از آن کشیشهاست و ما کتاب مقدس در دست داریم .

سلام

روزنامه ی شرق امروز ( سه شنبه دوم خرداد 1391 ) تیتر کوچکی زده بود به این مضمون :

اخراج كارمند متخلف سفارت ایران در برزیل از وزارت خارجه

در متن این خبر آمده است که حکمت اله قربانی با حکم هیئت بدوی رسیدگی به تخلفات اداری به دلیل محرز شدن تخلف وی در کشور برزیل از وزارت امور خارجه اخراج شد .

مدیركل ارزیابی و نظارت وزارت امورخارجه اعلام كرد: به دنبال رسیدگی به پرونده تخلفات كارمند شاغل در سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل، وی به اخراج از وزارت امور خارجه محكوم شد. به گفته وی، این حكم با توجه به احراز مغایرت رفتار نامبرده با مقررات اداری و همچنین شئونات شغلی و اسلامی و تطبیق آن با بندهای يك و 21 ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری صادر شده است.

توجه فرمودید که یک مقام مسوول در وزارت امور خارجه این مطلب را گفته است . اگر اندکی به گذشته برگردیم به خاطر می آوریم که در زمان رسانه ای شدن این رویداد ( انگولک کردن 3 دختر بچه در یک استخر همگانی و مختلط در کشور برزیل از سوی مشاور ارشد سفارت جمهوری اسلامی ایران ) نخستین واکنش همین مسوولان , تکذیب این رویداد بود .

ابتدا منکر اصل رویداد شدند و سپس در اظهار نظری کودکانه آنرا سوتفاهم و نتیجه ی تفاوت فرهنگی دانستند ( انگار که در ایران همه در حال انجام این کار هستند و ملت اصول گرا و مذهبی و مقید برزیل هم نمی توانند عادی بودن آنرا درک کنند !!! هیچ کس هم نپرسید که اصولا این جناب که مسلمان شیعه مذهب و حکما بسیار متشرع و مذهبی هم هستند در استخر مختلط چه می کرده اند ؟ )

در حالی که هر کسی موضعی می گرفت و صهیونیسم جهانی و دسیسه های استکبار و چه و چه را مسبب اعلام این خبر کذب می دانستند به سرعت یک ایرباس فرستادند و جناب قربانی را بی سر و صدا به کشور بازگردانده و در فرودگاه هم گروهی دانشجوی بسیجی با حلقه ی گل به استقبال ایشان رفتند .

حالا امروز همان مقامات از اخراج ایشان به دلیل محرز شدن بزه انتسابی خبر می دهند . کسی هم نیست بپرسد که پس آن توجیهات چه بودند ؟

اگر خبر نداشتید چرا بی دلیل دفاع کردید و تفاوتهای فرهنگی را به رخ برزیلی ها کشیدید ؟

آن دانشجویان بسیجی با کدام منطق حلقه ی گل به دست , به استقبال ایشان رفتند و اصولا به چه دلیل گل به گردنش انداختند ؟ اصولا چه جور دولتی برخوردش با همه ی چالشهای درونی و بیرونی به این شکل , رو کم کنی و بر مبنای اصل کم نیاوردن است ؟ چرا بررسی نشده بیانیه صادر می کنند و چرا خودشان پرسنل سیاست خارجی کشور را زیر نظر ندارند تا دیگران این کار را انجام دهند ؟

در این جریان دم خروس و قسم حضرت عباس همزمان ایفای نقش کردند که در نوع خود بی سابقه و دیدنی بود . آفرین به وزارت امور خارجه .

ضمنا خاطره ی شیرین دوم خرداد گرامی باد .

سلام

عکس بالا از یک معدن طلا به نام “ سرا پلادا ” ( به معنی کوهستان برهنه ) در برزیل است . در سال 1373 در یک نشریه ی سینمایی یک عکس از این معدن را دیده بودم و پس از آن پیوسته این تصویر دهشتناک را در خاطر داشتم و بارها در اینترنت جست و جو کرده بودم شاید اطلاعاتی از آن پیدا کنم که هر بار تیرم به سنگ خورده بود ( سخت است که فقط با دیدن یک عکس بدون هیچ توضیحی درباره اش اطلاعات پیدا کرد ) , تا این که جمعه ی گذشته دوباره آنرا به خاطر آورده و این بار خیلی سریع به نتیجه رسیدم .

عمق توحش و فلاکت و فقری که در این عکسها مشهود است انسان را تکان می دهد . معدن سراپلادا در مرکز کشور برزیل قرار دارد , در ۴۳۰ کیلومتری مصب رود آمازون .  یک معدن طلا که یکصد هزار نفر انسان که شاید تنها گناهشان فقر بوده باشد در آن به این شکل غیر انسانی و عصر حجری به کار گرفته شده بودند . به رسم همه ی جوامع دارای اختلاف طبقاتی فاحش , اینجا هم وجود این معدن کاملا پوشیده و مسکوت مانده بود تا این که در ۱۹۸۶ عکاس بزرگی به نام سباستیائو سالگادو با عکسهای هنرمندانه اش آنرا به جهانیان شناساند . شرم آور است که هزینه ی حقوق این افراد از هزینه ی تجهیز کردن معدن به آغازی ترین ( ابتدایی ترین ) فناوری ها مانند سطل و قرقره کمتر باشد . آنقدر شکل کار پیش پا افتاده و خطرناک است که می توان حدس زد مدیران و صاحبان معدن تنها فکرشان رسیدن خاک و سنگ به سطح زمین برای پالایش و جدا سازی بوده است و بس و حتی برای ثانیه ای هم به شرایط کاری کارگران و نیازهای آنها فکر نکرده اند .

معدن شباهت زیادی به لانه ی مورچگان دارد , با این تفاوت که انسانها حتی ذره ای از توانایی های مورچگان را ندارند .

افراد از سراشیبی های خطرناک و پله هایی با ارتفاع 3 تا 4 متر که نتیجه ی کنده کاری های قبلی معدن است پایین می رفته اند تا کیسه هایی حاوی سنگ و گل را بر روی شانه یا سر خود از نردبانهای بلند چند 10 متری بدون هیچ نرده و حفاظی بالا بیاورند . نردبانها همگی چوبی و همگی بدون هیچ حفاظی همزمان پذیرای دهها انسان باربر با بار سنگین بوده اند . اگر یکی از پله های نردبان دست بر قضا می شکسته فرد روی آن همه ی کارگران پایین تر از خودش را به پایین معدن پرتاب می کرده . نه لباس کار , نه کفش کار , نه کلاه ایمنی و نه هیچ چیز دیگر . همه چیز حکایت از بی اهمیت بودن جان این صدهزار نفر نزد صاحبان معدن و مقامات دولتی دارد .

این  تصویر مربوط به سال 1983 است که معدن هنوز به بزرگی و ژرفای سال 1986 نرسیده بوده . پر واضح است که عکاس هم هنرمندی سالگادو را نداشته .

باورش سخت است که همه ای این اتفاقات حدود 25 سال پیش افتاده است .

خوشبختانه امروز معدن سراپلادا متروک و گودالی پر از آب است . اما فقر و سو استفاده از فقرا در برزیل و نقاط دیگر دنیا هنوز هم بی داد می کند . هرچند که برزیل همواره یکی از چند قدرت برتر اقتصادی دنیاست , اما این فضل پدر است و از فضل پدر مردم را هیچ حاصلی نیست ( همانگونه که برای مردم چین هم هیچ حاصلی از فضایل اخلاقی دولت پلیدشان نیست )

برای درک بهتر این شرایط می توان یکبار دیگر گفتار اراسموس در مورد ثروت را خواند ( در ستایش دیوانگی )

درگیری کارگر با سرباز ارتش , ارتش برزیل با عنوان : “جلوگیری از اجحاف در حق کارگران و به بردگی کشیدن ایشان” کنترل معدن را در اختیار گرفته بوده . البته از عکسها مشخص است که چقدر ارتش راست می گفته و به ادعاهایش عمل کرده بوده .”]

راه پایین رفتن کارگران در سوی چپ این عکس کاملا مشخص است . در سوی راست عکس هم نردبانها و راه بالا رفتن .