گر آمدنم به خود بدی نامدمی ور نیز شدن به من بدی کی شدمی
به زان نبدی که اندر این دیر خراب نه آمدمی , نه شدمی , نه بدمی ؟
****************
در کارگه کوزه کردم رای در پایه ی چرخ دیدم استاد به پای
می کرد کوزه را دلیر دسته و سر از کله ی پادشاه و از دست گدای