Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
مارس « 2011 « پرثوه
پس از گذشت 20 سال از عکس نخست

پس از گذشت 20 سال از عکس نخست

 و 10 سال پس از عکس دوم , اما این بار ...

و 10 سال پس از عکس دوم , اما این بار ...

ببند اون دهن گنده رو تا نزدم شل و پل ات کنم , گنده بک

سلام

چندی پیش از شبکه ی چهار سیما مستندی پخش می شد در باره ی یک پایگاه تحقیقاتی کشور استرالیا در قطب جنوب . استرالیا ( با وجود نداشتن سابقه و قدمت آنچنانی و حتی نداشتن استقلال سیاسی تا همین چند سال قبل )  یکی از نخستین کشورهایی بود که در قاره ی جنوبگان ( قطب جنوب ) ایستگاه تحقیقاتی ایجاد کرد و هم اکنون سالهاست که چند تیم تحقیقاتی از این کشور در سرزمین یخها مشغول فعالیت و جست و جوهای علمی هستند .

به جز استرالیا چند کشور دیگر مانند آمریکا و فرانسه و انگلستان و شیلی و … هم در قطب پایگاه و محقق دارند .

سختی شرایط زندگی در قطب ( حتی با وجود امکانات کافی ) را به خوبی می شناسیم . سرمای باور نکردنی که حتی اندامهای داخلی بدن را از کار می اندازد ( مانند کلیه ها ) , خطرات پیش بینی نشده , شکافها و گودالهای پنهان , یخهای نازک و شکننده ,  ماهها دور از اجتماع زندگی کردن , اقامت دایمی در یک مکان کوچک و همنشینی بایدی ( اجباری ) با یک گروه ثابت از جمله مشکلاتی هستند که تیمها تحقیقاتی با آنها دست به گریبان هستند . پیش از آمدن اینترنت و ماهواره هم که دیگر نور علی نور بود . کسی که به این تیمها می پیوست از خانواده اش خداحافظی می کرد و برای دست کم یک سال ارتباطش را با دنیای بیرون به کلی قطع می کرد .

این از افراد . دولتها هم برای اداره ی این مراکز تحقیقاتی زیر بار هزینه هایی بسیار سنگین می روند . قطعا هزینه ی یک تیم تحقیقاتی در قطب جنوب چندین و چند برابر تیمهای عادی در جاهای دیگر دنیاست . بماند که دشواریهای مدیریتی و مسوولیت سنگین فرستادن چندین دانشمند ارزشمند به یک سرزمین وحشی و خطرناک هم مزید بر علت است .

این همه در حالی است که نتیجه ی کار که یافته های علمی ارزشمندی است در نهایت متعلق به مردم و تمام کشورهای دنیا خواهد بود و د رانحصار کشور مبدا باقی نمی ماند .

با دیدن این فیلم مستند به این فکر افتادم که دهها سال است که کاروان علم و دانش با شتاب زیادی به راه افتاده و دنیا را به کلی دگرگون کرده و هر ر وز نسبت به روز پیش جلوتر می برد . می توان بی اغراق گفت که همه ی این پیشرفتها و تحولات و رویدادهای خوب و مفید از کشورهای صنعتی و پیشرفته سرچشمه گرفته و جهان سومی ها هیچ نقشی در آن نداشته اند .

هیچ اختراعی , هیچ اکتشافی , هیچ یافته ای و هیچ دستاوردی از جهان سوم بیرون نمی آید . جهان سوم به تمامی مصرف کننده است و دنباله رو و وابسته .

صحبت تحقیق که باشد پاسخ جهان سوم این است : “ما بودجه نداریم , ما امکانات نداریم , چرا ما ؟ چرا کشورهای صنعتی این کار را نمی کنند ؟”

تحقیق که نباشد آگاهی هم نیست و در نبود آگاهی از فناوری هم خبری نیست . پس جهان سوم ناچار است که همه ی شرایط کشورهای صنعتی و پیشرفته را برای گرفتن فناوریهای آنها بپذیرد . آنجاست که انواع آه و ناله ها به آسمان می رود که :” آی ما را استثمار کردند , منابع ما را به یغما بردند , ما را به بردگی کشیدند و چه و چه .”

آیا حق نیست که غرب پیشرفته از تمامی هزینه ها و زحماتش بیشترین استفاده را ببرد ؟ اگر هم حق نباشد ( که به گمان من هست ) آنها با توانمندی زیادشان هر ناحقی را به حق تبدیل خواهند کرد و در جهان سوم هم همواره وضع به همین منوال خواهد ماند . هر کسی جدا گانه به فکر پر کردن حساب بانکی خود خواهد ماند و هیچ تحول و هیچ پیشرفتی هم به دست نخواهد آمد .

مگر آنکه …

سلام

دروغ به عنوان یکی از پلید ترین پدیده های اجتماعی که زاینده ی بسیاری از نادرستی ها و نابسمانی هاست همواره اندیشه ی اندیشمندان و خردگرایان را به خود مشغول کرده است . راهکارهای زیادی برای نابود کردن دروغ در طول تاریخ انسان اندیشیده و ارایه شده است و باید پذیرفت هیچ کدام چندان موفق نبوده است .

در این میان راه حلی که به ذهن آندره برتون (  1896 تا 1966 ) , شاعر و نویسنده ی فرانسوی رسید جالب توجه است . برتون که به عنوان بنیانگذار سبک سورئالیسم در دنیا شناخته می شود راه از میان برداشتن دروغ را نداشتن حوزه ی پنهان زندگی می داند .


زندگی هر انسان به دو حوزه ی پیدا و پنهان تقسیم می شود , شخص در حوزه ی پیدا که در سطح جامعه و در برابر دیده گان مردم قرار دارد به گونه ای است و در درون حوزه ی شخصی و پنهانش , به دور از چشم سایرین به گونه ای دیگر  . ما هرگز در سطح جامعه آنی نیستیم که در درون خانه و در تنهایی هستیم . شرایط اجتماع و مجموعه ی هنجارها و ارزشها و ضد ارزشهای پذیرفته شده ی اجتماعی رفتار و شخصیت ما در اجتماع را می سازند . حال آنکه در درون خانه و در تنهایی و به دور از دیده ی کنج کاو دیگران ما همانی هستیم که واقعیت وجودمان است .

آندره برتون همان حوزه ی خصوصی را ریشه و مادر دروغ در اجتماع می داند . او بــاور دارد کــه اگر انسانها در حوزه ی شخصی زندگیشان چیزی برای پنهان کردن نداشته باشند آنوقت نیازی هم به دروغ گویی نیست . دروغ ابزار انسان برای پنهان کاری است ( فرانسه ی آغاز قرن 20 را نمی دانم , ولی در کشور ما که تنها هدف از دروغ گویی منفعت طلبی است و بس ) .

آندره برتون شهرهایی را پیش نهاد می کند که خانه هایی با دیوارهای شیشه ای داشته باشند . دیوارهایی شیشه ای که در پشتش نتوان از چشم مردم پنهان شد . در یک کلام نابودی حوزه ی شخصی و حریم خصوصی .

به گمان من نیاز به آزادی یکی از توانمندترین نیازهای انسان است . انسان آزاد آفریده شده و در هوای آزادی است که راحت دم می زند و زندگی می کند . نابودی حریم شخصی , نخستین و جدی ترین قدم برای زیر پا گذاشتن حق آزادی افراد است . اگر برای پاک کردن جامعه از یک پلیدی ( همانند دروغ ) حریم خصوصی افراد زیر پا گذاشته شود قطعا جامعه دچار پلیدی های خطرناک تری خواهد شد .

این الگویی است که بسیاری از نظام های اســـتبدادی دنیا بویژه کمونیستها تلاش زیادی در پیاده کردن آن داشتند . نه با هدف از بین بردن دروغ , بلکه با هدف کنترل هر چه بیشتر بر روی فرد فرد شهروندان و نتیجه ی آن هم که کاملا روشن و گویا است . از نظامهای کمونیستی جوامعی به جای ماند که از شدت انواع فسادهای اخلاقی و اجتماعی به طور کلی فلج شده بودند و هنوز پس از گذشت 20 سال از فروپاشی و محو کمونیسم , از عوارض آن رنجها می برند .

نمی شود آندره برتون و هم فکرانش را باعث و بانی این مشکلات دانست , ولی می توان آنها را به سبب آرمانگرایی افراطی و تمرکز بیش از حد بر روی یک موضوع که باعث نادیده گرفتن دیگر موضوعات مهم می شد سرزنش کرد .