Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
ترور « پرثوه

روز آموزگار شادباد

سلام

12 اردیبهشت روز آموزگار است و تقریبا همه اینگونه می دانیم که به دلیل سالروز ترور آیت الله مطهری این روز , به این عنوان نامگذاری شده . در حالی که این تصور نادرست است و روز آموزگار پیشینه اش 19 سال دیرین تر از ترور یاد شده است . ( آیت اله مطهری در روز 11 اردیبهشت 1359 ترور شده بود و نه دوازدهم )

قضیه از این قرار است که در دی ماه سال 1339 انجمن صنفی آموزگاران کشور با صدور بیانیه ای , به میزان حقوق معلمان اعتراض کرد .

اعتراض آموزگاران در اسفند سال 1339 در روزنامه ی کیهان به این شکل منتشر می شود :

معلمین می گویند حقوق یک دبیر سابقه دار لیسانسه کم تر  از حقوق یک مستخدم جزء در سازمان برنامه یا شرکت ملی نفت است و ما خودمان مکرر نوشتیم که حقوق یک معلم کم تر از حقوق یک راننده دولتی و به مراتب کم تر از یک راننده تاکسی است . ”

” … یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی 400 تومان می گیرد ، ولی لیسانسه دیگر با همان تحصیلات و پایه معلومات در یک سازمان دولتی دیگر 2500 تومان در یافت می کند . ..” هستند کسانی که ” … بعد از 8 سال خدمت 273 تومان حقوق می گیرند …”

در حالی که در همین زمان پرتقال دانه ای سه و نیم تا 12 ریال ، موز دانه ای 4 تا هفت و نیم ریال ، گندم کیلویی 205 تا 220 ریال ، شکر روسی هر کیلو 20 ریال ، قند کله ورامین 21 ریال ، … ( قیمتها دیدنی هستند , نه ؟ )

در همان اسفندماه هییت دولت افزایش حقوق را تا پایه ی 600 تومان به تصویب می رساند . محل تامین بودجه ی این افزایش هم برقراری شهریه برای مدارس بوده . شهریه ای برابر با 10 تا 40 تومان ( یعنی یک دهم حقوق 400 تومانی آموزگاران . پس اگر به طور متوسط حقوق آموزگار امروز را 400 هزار تومان در نظر بگیریم دانش آموزان باید مبلغی در حدود 40 هزار تومان شهریه ی سالانه پرداخت کنند !!!! )

خلاصه این افزایش حقوق ابدا آموزگاران را راضی نکرد و موج اعتراضات ایشان کشور را در بر گرفت . گردآوری امضا و تهیه ی طومار تا اردیبهشت سال 1340 ادامه یافت .

در روز 12 اردیبهشت که مجلس درگیر بررسی لایحه ی چهارچوب حقوقی آموزگاران بود , آموزگاران با تعطیل کردن کلاسهای درس به میدان بهارستان رفته و در برابر مجلس تحصن کرده و روی زمین نشستند .

نیروهای شهربانی پس از هشدارهای رایج شروع به پاشیدن آب بر روی آموزگاران کردند تا شاید بتوان متفرقشان کرد .

اما این اقدام موثر نیافتاد و آموزگاران همچنان نشسته بودند و شعار می دادند .

آموزگاران می خواستند که چند نماینده به درون مجلس بفرستند تا با نمایندگان مجلس گفت و گو کنند . اما خشونت ماموران شهربانی و زدن معترضان با باتوم باعث بروز آشوب شد .

گروهی از آموزگاران تلاش کردند که بالای خودروی آب پاش رفته تا لوله را به سوی دیگر برگردانند . اما ماموران شهربانی که از این حرکت ترسیده بودند شروع به شلیک هوایی می کنند و جو متشنج می شود .

کمی که هیاهو فرو می نشیند آموزگاران با پیکر خون آلود 3 نفر مواجه می شوند . 2 نفر با ضربات چاقو زخمی شده بودند و یک نفر که دکتر ابوالحسن خانعلی بوده از ناحیه ی سر مورد شلیک گلوله قرار گرفته بوده . گویا سرگرد شهرستانی که فرمانده ی نیروهای حاضر در میدان بوده به سوی او شلیک کرده بوده .

ابوالحسن خانعلی که دارای مدرک لیسانس فلسفه و دانشجوی همان رشته در مقطع دکترا بوده از سال 1335 به استخدام وزارت فرهنگ در آمده بوده . او در 29 سالگی در پی همان حادثه ی یاد شده در گذشت و به نماد اعتراضات آموزگاران بدل شد .

در زمان شلیک گلوله ها یکی از نمایندگان مجلس از جا بر می خیزد و رو به رییس مجلس فریاد می زند : ” بیرون معلمان را می کشند و ما اینجا نشسته ایم و لایحه ی حقوقشان را بررسی می کنیم ؟ ” با این فریاد جلسه ی مجلس هم به آشوب کشیده می شود .

پیکر دکتر خانعلی بر روی دست همقطارانش با شعار : ” کشتند یک معلم را ” به بیمارستان منتقل شد که البته بی ثمر بود و او درگذشت .

اعتراض و انزجار بی همانندی کشور را فرا گرفته و همه ی مدارس کشور تعطیل می شوند . گویا تشییع جنازه ی دکتر خانعلی پس از کودتای 28 مرداد بزرگترین گردهمایی مردم در خیابانهای تهران بوده است . پیکر این آموزگار شهید را در ابن بابویه دفن می کنند و پس از آن انجمن صنفی آموزگاران و همه ی احزاب سیاسی و گروهها اجتماعی فعال برکنار شریف امامی , نخست وزیر و مجازات سرگرد شهرستانی , قاتل او را می خواهند  .

15 اردیبهشت , فقط سه روز پس از رویداد تلخ یاد شده , شریف امامی از پست خود استعفا کرد و شاه , علی امینی را به جای او منصوب کرد . در 19 اردیبهشت امینی در باشگاه مهرگان , یعنی همان انجمن صنفی آموزگاران حاضر شد و رسما از همه ی فرهنگیان ایران خواهش کرد که به کلاسهای درس بازگردند و اعتصابشان را تمام کنند . سخنان امینی به این شکل در کیهان منتشر شد :

” وضعیت کشور اسفناک است . اگر همه چیز را بگویم تولید وحشت و اضطراب می کند . قول شرف می دهم که برای ترمیم حقوق معلمین اقدام کنم  ولی به من مهلت و فرصت  دهید . با افزایش حقوق مخالف نیستم ولی اگر بدون مطالعه اقدام شود دور تسلسل به جایی می رسد که سقوط حتمی است ….”

ولی آموزگاران نپذیرفتند و پذیرش طرح افزایش حقوق پیشنهای خود و برکناری وزیر فرهنگ و انتصاب علی درخشش ( رییس انجمن صنفی ) به جای او را تنها راه کنار آمدن با دولت دانستند . هزاران آموزگار گرد آمده در محل آنقدر پافشاری کردند تا امینی شرایطشان را پذیرفت .

خون دکتر خانعلی به ثمر نشسته بود .

پس از آن بود که سالگرد شهادت دکتر خانعلی به نام روز آموزگار نام گذاری و این روز سمبل اعتراضات فرهنگیان شد .

آگاهی های بیشتر :

تاریخ , معلم خوب من

سایت آفتاب

سلام

فیلم سلطان جنگlord of war ) نیکلاس کیج را می دیدیم که بر اساس شخصیت و داستان واقعی یک دلال بزرگ اسلحه ساخته شده است . با دیدن تلاش خستگی ناپذیر یوری اورلوف برای افروختن آتش جنگ در سرزمینهای مختلف ( به منظور پیدا کردن بازارهای جدید فروش اسلحه ) و تلاش متقابل پلیسی که می خواست با دستگیری اورلوف , جان بیگناهان زیادی در دنیا را از مرگ نجات دهد ناخوداگاه به یاد اولاف پالمه نخست وزیر مرحوم سوئد افتادم که خودش را وقف برقراری صلح در دنیا ( بویژه پایان جنگ ایران و عراق ) کرده بود .

اولاف پالمه نخست وزیر سوئد و رهبر حزب کارگری سوسیال دموکرات این کشور بود که بیش از هر چیزی جنبه ی انسانی شخصیت او در دنیا شناخته شده است .

به واسطه ی همین شخصیت برتر , سوئد در دوران او به چنان اعتبار و محبوبیت جهانی دست یافت که پیش و پس از آن هرگز تجربه اش نکرد .

تلاش گسترده ی اولاف پالمه برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق , سفرهای متعدد او به هر دو کشور و گفت و گو با مقامات آنها و گرفتن دیدگاهها و خواسته هایشان و انتقال این دیدگاهها به شورای امنیت سازمان ملل در آن دورانی که بیشتر کشورهای دنیا با محاصره ی اقتصادی و تسلیحاتی و تحریم ایران و حمایتهای گسترده از عراق بر طبل جنگ می کوبیدند تنها نقطه ی روشن برای مردم رنج کشیده ی دو کشور بود .

اولاف پالمه یکی از انگشت شمار سیاست مدارانی بود که وقتی در بهار 1968 تانکهای روسی وارد پراگ پایتخت چک شدند با راهپیمایی به این لشگرکشی اعتراض کرد .

جنگ ویتنام هم یکی دیگر از مواردی بود که پالمه به روشنی با آن مخالفت کرد . او پشتیبان سرسخت استقلال ویتنام شمالی کمونیست بود .

دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی یکی دیگر از اهداف پالمه بود . از دوران نوجوانی تا زمان مرگ , پالمه لحظه ای از مخالفت آشکارا با این رژیم دست بر نداشت .

ضمنا پالمه در دورانی که همه ی اروپایی ها دولت اسراییل را به رسمیت شناخته و روابط دوستانه ای با آن داشتند توجه جهانیان را به وضع ناخوش آیند آوارگان فلسطینی جلب کرد .

زندگی نخست وزیر سوئد به این شکل وقف تلاشهای بشر دوستانه و صلح طلبانه ی او شده بود تا این که در شامگاه 28 فوریه ی سال 1986 سرانجام این چوب از لای چرخ قدرتها بیرون کشیده شد . در آن شب پالمه که به همراه همسرش همانند یک شهروند کاملا عادی به سینما رفته بود پس از خروج از سینما هدف گلوله قرار گرفت و از دنیا رفت .

راز قتل وی هیچ گاه به طور رسمی فاش نشد . اما گمانه زنی هایی بود مبنی بر اینکه کسانی که دوست نداشتند جنگ ایران و عراق پایان پذیرد او را کشتند . از سوی دیگر گروهی دولت آفریقای جنوبی را متهم می کردند . اما چند سال پس از آن همسر سابق عبدالله اوجالان رهبر کردهای جدایی طلب ترکیه اعلام کرده بود که پ.ک.ک به انتقام مخالفت پالمه با پناهندگی سیاسی اوجالان و نزدیکانش او را کشته بودند .

هر چه بود راز قتل نخست وزیر انسان دوست سوئد هرگز کاملا روشن نشد .

سلام

از رویداد تروریستی نروژ که خبر دارید . یک مسیحی افراطی که احساس می کرد میزان نفوذ مسلمانان ( که از دیدگاه او کفار گمراهی بیش نیستند ) در اروپا دارد زیاد می شود برای آنکه دیگر مومنان را هشیار کند با بمب گذاری و شلیک گلوله حدود 91 نفر انسان بی گناه را که بیشترشان کودک بودند به قتل رساند . ( نوشتار پیشین در این زمینه )

اما این میان آنچه که چند روزی است ذهن مرا مشغول کرده این نکته است که : این حادثه ی تروریستی خونبار ترین رویداد نروژ پس از جنگ جهانی دوم است !!

جنگ جهانی دوم در سال 1945 به پایان رسید . یعنی 66 سال پیش . 66 سال است که در نروژ اتفاقی نیافتاده که منجر به مرگ نزدیک 90 نفر انسان شده باشد .

این یعنی 66 سال زندگی در صلح و امنیت و آرامش . یعنی 66 سال زندگی بدون کینه و نفرت و انتقامجویی . 66  سال زندگی بدون تسویه حساب , 66 سال زندگی بدون پاکسازی , بدون خشونت , بدون حق کشی و بدون ترس .

حالا این را مقایسه کنید با تاریخ خودمان یا همسایگانمان . 9.5 میلیون کشته در قحطی جنگ جهانی نخست ( فقط در ایران ) , هزاران کشته در جنگهای دشتستان و قیام جنگل با متجاوزان خارجی .

کشته های پس و پیش کودتای 28 مرداد 1332 , کشته های خرداد 1342 , کشته های انقلاب 57 , کشته های جنگ 8 ساله با عراق و …  .

یا به پاکستان و افغانستان نگاه کنید . هر روز یک بمبگذاری جدید , هر روز یک عملیات تروریستی جدید , یک درگیری تازه و در همه ی اینها به طور معمول این مردم بیگناه هستند که قربانی می شوند .

باید باور کرد که نقش فرهنگ اجتماعی و شعور و آگاهی فردی [ و صدالبته موقعیت جغرافیایی ] چقدر در کیفیت زندگی افراد یک جامعه می توانند اثر گذار باشند .

آیا می توانیم آرزومند روزی باشیم که تاریخ ما هم مانند نروژ یک دوره ی چند ساله ی بدون خونریزی و خشونت را تجربه کند ؟

شاید ایراد بگیرید که 66  سال رویاپردازانه است , 10 سال خوب است ؟

با بنیاد گرایی اعتقادی و تعصبات تند مذهبی دنیا هرگز رنگ آرامش و صلح را نخواهد دید . چون تنها نسخه ای که متعصبان و بنیاد گراها تجویز می کنند جنگ است .

به کشورهای اهل سنت نگاه کنید . عربها و پاکستانی ها و افغانیها به محض آنکه فرصتی بدست آورند هم ما شیعیان و هم پیروان دیگر ادیان را به تمامی از دم تیغ می گذرانند تا رستگار شوند و بهشت را با همه ی زنانش به دست آورند .

در میان یهودیان هم که اوضاع چندان نیازمند توضیح نیست . آنها هم خودشان را تنها رهروان راه حق و حقیقت می دانند و همین الان هم در حال پیاده سازی برنامه ی سلطه به همه ی دنیا هستند و در این راه از هیچ خونریزی و قتل عامی هم روگردان نیستند .

در عالم مسیحیت هم که جرج دبلیو بوش نماد زنده ی تعصب مسیحی بود که با لذت و شادمانی به عراق و افغانستان حمله کرد تا میزان گمراهان مسلمان را هر چقدر که شده کمتر کند .

گروههای افراطی مسیحی مانند اوانجلیستها هم هستند که همواره لزوم حمله به ایران و دیگر کشورهای اسلامی را یادآوری می کنند . چنان هم تب جنگ میانشان قوت دارد که اگر کسی از درون خودشان با جنگ مخالفت کند هر چه از دستشان برآید برای آزار و بدنامی اش انجام می دهند . نظیر آنچه که چندی پیش در مورد سوزان سرندن (  Susan Sarandon  ) کردند .

آدم کش نروژی که چند روز پبش , بیش از 100 انسان بی گناه ( که دست بر قضا مسیحی و هم کیش آقای آدمکش بودند ) را با بمب گذاری و شلیک مستقیم به قتل رساند فقط و فقط می خواسته اذهان مسیحیان مومن اروپا را متوجه سلطه ی مسلمانان بر اروپای مسیحی کند .

اگر دنیا نتواند افراطی گری و تعصب مذهبی را کمرنگ کند هر روز شاهد راه افتادن جوهای خون جدیدی هستیم . با زیادتر شدن اختلاف میان کشورهای ضعیف و قوی و قدرتمند تر شدن یک گروه به قیمت نابود شدن گروههای دیگر این تعصب ها رنگ کینه های ملی و قومی هم به خود خواهند گرفت و آنجاست که باید چشم به راه فجایع هرچه بیشتر باشیم .