Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
یهود « پرثوه

با بنیاد گرایی اعتقادی و تعصبات تند مذهبی دنیا هرگز رنگ آرامش و صلح را نخواهد دید . چون تنها نسخه ای که متعصبان و بنیاد گراها تجویز می کنند جنگ است .

به کشورهای اهل سنت نگاه کنید . عربها و پاکستانی ها و افغانیها به محض آنکه فرصتی بدست آورند هم ما شیعیان و هم پیروان دیگر ادیان را به تمامی از دم تیغ می گذرانند تا رستگار شوند و بهشت را با همه ی زنانش به دست آورند .

در میان یهودیان هم که اوضاع چندان نیازمند توضیح نیست . آنها هم خودشان را تنها رهروان راه حق و حقیقت می دانند و همین الان هم در حال پیاده سازی برنامه ی سلطه به همه ی دنیا هستند و در این راه از هیچ خونریزی و قتل عامی هم روگردان نیستند .

در عالم مسیحیت هم که جرج دبلیو بوش نماد زنده ی تعصب مسیحی بود که با لذت و شادمانی به عراق و افغانستان حمله کرد تا میزان گمراهان مسلمان را هر چقدر که شده کمتر کند .

گروههای افراطی مسیحی مانند اوانجلیستها هم هستند که همواره لزوم حمله به ایران و دیگر کشورهای اسلامی را یادآوری می کنند . چنان هم تب جنگ میانشان قوت دارد که اگر کسی از درون خودشان با جنگ مخالفت کند هر چه از دستشان برآید برای آزار و بدنامی اش انجام می دهند . نظیر آنچه که چندی پیش در مورد سوزان سرندن (  Susan Sarandon  ) کردند .

آدم کش نروژی که چند روز پبش , بیش از 100 انسان بی گناه ( که دست بر قضا مسیحی و هم کیش آقای آدمکش بودند ) را با بمب گذاری و شلیک مستقیم به قتل رساند فقط و فقط می خواسته اذهان مسیحیان مومن اروپا را متوجه سلطه ی مسلمانان بر اروپای مسیحی کند .

اگر دنیا نتواند افراطی گری و تعصب مذهبی را کمرنگ کند هر روز شاهد راه افتادن جوهای خون جدیدی هستیم . با زیادتر شدن اختلاف میان کشورهای ضعیف و قوی و قدرتمند تر شدن یک گروه به قیمت نابود شدن گروههای دیگر این تعصب ها رنگ کینه های ملی و قومی هم به خود خواهند گرفت و آنجاست که باید چشم به راه فجایع هرچه بیشتر باشیم .

سلام

همواره این دیدگاه در میان ما بوده که ختنه مهم ترین جدا کننده ی ما مسلمانان از نا مسلمانان است و آنرا یکی از دستورات منحصر به فرد اسلام می دانسته ایم . ولی این اندیشه ای درست نیست و آیین ختنه کردن دختران و پسران ریشه ای بس کهن در تاریخ انسان دارد .

دیرین ترین نشانه ها از ختنه در مصر باستان دیده می شود . جایی که در بیش از 6 هزار سال پیش هر کس که می خواست دیندار باشد و بنده ی خدایان آن روزگار , باید مانند کاهنان ختنه می شد . با توجه به برهنه زندگی کردن مردم در آن روزگار , بریدن پوست اندام تناسلی می توانست یک نشانه ی خوب باشد برای جدا کردن دینداران از بی دینان و یا پیروان دیگر دینها . در برخی موارد هم خشکه مقدس ها و متعصبان کلا خودشان را سترون ( عقیم ) می کرده اند تا ثابت کنند تا چه مایه ارادت دارند . سنگ نگاره هایی با همین دیرینه ثابت کننده ی این ادعای باستان شناسان هستند .

Cir-cumcision

برگزاری آیین ختنه در سنگ نگاره ای از مصر باستان . از بزرگسال بودن قربانیان!! می توان حدس زد که آنان تازه به جمع مومنان پیوسته اند

گویا بر اساس نوشته های تورات ابراهیم پیامبر پس از زندگی در مصر زمانی که به کنعان , یعنی سرزمین مادری بازگشت در سن ۹۹ سالگی خودش و کلیه ی فرزندانش را ختنه کرد تا نشانه ای باشد از بندگی خداوند . به پیروی از کنعانیان سایر اقوام کناره ی شرقی دریای مدیترانه هم این کار را به سنتهایشان افزودند .

پس از پیامبر شدن موسی او هم این رویه را اجرا کرد و با ختنه کردن خود پیروانش را به انجامش تشویق کرد و به این روی بود که ختنه یکی از سنتهای اصلی در آیین یهود شد . پس از آن این سنت به اسلام رسید و با توجه به بی اعتنایی مسیحیت به این رسم , امروزه از این نظر دنیای مسیحیت در برابر دنیای اسلام و یهودیت قرار دارد . بماند که بسیاری از کشورهای سنتی و آغازی ( بدوی ) آفریقا هم به پیروی از همان سنتهای باستانی مصری در میان ختنه کنندگان هستند .

سنگ نگاره ای به موضوع ختنه ی کودکان

سنگ نگاره ای به موضوع ختنه ی کودکان

و اما ریشه ی پیدایش ختنه :

همان گونه که می دانیم پرستش خدایان گوناگون در دنیای باستان رواج داشته و هر قوم و ملتی خدای خودش را داشته , با ویژگیهای منحصر به فرد .

اما بسیاری از این خدایان در یک ویژگی با هم شریک بوده اند , آنها منشا زایش بوده اند و نشانه ی اصلی همه ی این خدایان هم ابزار زایش , یعنی اندام تناسلی بوده است . همانطور که اوزیریس خدایگان ( الاهه ) مصری , نشانه و شناسه اس همین بخش بدن بود .**

با همین منطق آلت مردانه به عضوی مینوی ( مقدس ) تبدیل می شود و پیروان این ادیان به ستایش و پرستش آن سرگرم می شوند .

بعدها این اندام چنان تقدسی پیدا می کند که بریدن پوست سر آن به عنوان یک از خود گذشتگی بسیار بزرگ و مهم ترین قربانی فرد برای خدایان مطرح می شود . درست است که امروزه برای این کار دلایل و توجیهات بهداشتی مطرح می شود , اما نباید از این نکته غافل شد که آغاز این رویداد  با همان منطقی بوده که عرض شد .

سنگ نگاره ی دیگری از مصر باستان با موضوع کارگاه نجاری , نکته ی جالب توجه برای ما ختنه شده بودن نجار است

سنگ نگاره ی دیگری از مصر باستان با موضوع کارگاه نجاری , نکته ی جالب توجه برای ما ختنه شده بودن نجار است

چه امروزه پس از گذشت چند هزار سال هنوز هم بسیاری از قومیت هایی که به ختنه دست می یازند به ابتدایی ترین اصول بهداشتی و پاکیزگی فردی بی اعتنا هستند  . چرا فقط باید این یک مورد بهداشتی را تا این حد جدی بگیرند ؟

در واقع توجیه بهداشتی , امروز که دیگر قربانی های انسانی و جانوری برای خدایان چندان مفهوم و پذیرشی ندارند مطرح می شود , وگرنه در گذشته که مردم برای خدایانشان فرزندانشان را قربانی می کرده اند بریدن پوست اضافه ی سر اندام تناسلی چیزی دور از ذهن و درک نکردنی نبوده است  .

—————————————–==================—————————————

** اوزیریس یکی از خدایان باستانی مصر بوده که با خواهرش ایزیس ازدواج کرده و دارای فرزندی به نام هوروس می شود . برادر اوزیریس به نام ست که گویا دوست دار ایزیس بوده از سر حسادت اوزیریس را کشته و به 14 قطعه تقسیم می کند و هر بخش را در گوشه ای از خاک مصر خاک می کند , مگر اندام تناسلی اش را که به دریا می اندازد . هوروس به خونخواهی پدر بر می خیزد و پس از شکست عمویش تکه های بدن پدر را سر هم می کند و او را از نو می سازد و زنده می کند .اما دریغ از آن یک قسمت که به دریا انداخته شده بود . آن بخش هرگز پیدا نشد و شاید به همان علت اوزیریس به دنیای مردگان رفته و شاه آنجا شد .

سلام

راسیسم همان است که ما با نام نژاد پرستی می شناسیمش . البته بسیار مهم است که بین نژاد پرستی و ملی گرایی تفاوت قایل بشویم و این دو را یکی ندانیم . در تعریف لغت نامه ی دهخدا ( که معلوم نیست با کدام منطق سایتش فیـــلتر شده ) درباره ی راسیسم آمده است که : فرضیه ای که بر اساس آن صفت های ممیزی و توانائی های انسان ها بوسیلۀ نژاد آنها تعیین می شوند.

به دیگر سخن نژاد شما بیانگر جایگاه اجتماعی تان است و نه میزان سواد و تحصیلات و توانایی و شخصیتتان .

در این که این طرز فکر افراطی از گونه ای حماقت و عوامیت ناشی شده است هیچ تردیدی باقی نمانده . اما بررسی ریشه ها و پی آمد های آن می تواند بیانگر ماهیت واقعی این رویه ی فکری و صد البته چراغ راه باشد برای مبتلا نشدن دوباره به این درد .

رویه ها و جریانهای سیاسی هم مانند پوشاک به شدت تابع مد و عرف هستند . روزگاری بنیاد گرایی دینی مد می شود و زمانی کمونیسم . در مقطعی سوسیالیسم منهای کمونیسم و در بازه ای راسیسم . جالب اینجاست که موجهای این مدگرایی سیاسی بخشهای مهمی از دنیا را زیر اثر خود می گیرند و باعث می شوند که آثار مثبت و منفی شان فراگیر و جهانی باشد .

در آغاز قرن بیستم در بازار سیاست دنیا راسیسم مد بود .در کشورهای قدرتمند تر احزاب سیاسی روی به تحریک احساسات میهن پرستانه ی مردم آوردند  تا با هم سو کردن نیرو و خواست مردم در جهت منافع کشور بازدهی بیشتر و بهتری در پیشرفت داشته باشند .

اما متاسفانه در این راه مسیر افراط پیموده شد و چیزی که با ملی گرایی به راحتی قابل انجام بود به راسیسم و نژاد پرستی کوری منجر شد که در بسیاری از نقاط دنیا پی آمد های فاجعه باری به دنبال داشت . بزرگترین و وحشیانه ترین جنابات تاریخ بشریت در همین دوران و به دست راسیستهای پر مدعا بوجود آمدند .

در اروپا راسیسم به تولد دولتهای فاشیست ایتالیا و آلمان منجر شد . خوشبختانه ایتالیا به جهت عدم وجود وفاق و اتحاد ملی در زمینه ی راسیسم شکست خورد و دولت فاشیست موسولینی دوام چندانی نیاورد . اما آلمانی ها که برعکس ایتالیایی ها بسیار هم متحد بودند در اثر تبلیغات راسیستی حزب حاکم و در نتیجه ی شرایط خفت باری که پس از پایان جنگ جهانی نخست به آنها تحمیل شده بود به طور گسترده به راسیسم گرایش پیدا کردند و حزب نازی متولد و چنان قدرتمند شد که سودای فتح دنیا به سرش زد . نازیهای آلمانی که به حکم اعتقاد به برتری نژادی یک رسالت تاریخی بر دوش خود حس می کردند مبنی بر تصفیه ی دنیا از لوث وجود نژادها و گروههای پست و گسترش نژاد برتر آلمانی ( نمی گویم آریایی چون ماهم آریایی بودیم و هرگز به این شکل جو گیر نبودیم ) رو به جنایت آوردند . جنایتی گسترده برای تصفیه ی نژادی . کولیها ( که در اروپای آن روزگار زیاد هم بودند ) یهودیان , هم جنس بازها و معلولین , برای آرمان تصفیه ی نازیها جامعه ی هدف به شمار می آمدند . در سالهای جنگ جهانی دوم این گروهها در سطح گسترده قتل عام شدند تا جرمن ها به ایدئولوژی راسیستی شان عمل کرده باشند .

در روسیه ی کمونیست راسیسم به گونه ای دیگر و زیر یک نقاب ایدئولوژیک و در زیر پوشش کمونیسم چهره کرد و تنها در دوران استالین تصفیه ی اجتماع از عناصر مخالف یا احتمالا مخالف باعث مرگ چیزی در حدود 10 میلیون انسان شد !!!!!

در ژاپن تلاش گسترده ی دولت هیرو هیتو ,  امپراطور این کشور , در گسترش راسیسم منجر به فجایع منچوری شد . در 1937 نخستین حمله ی جنگ جهانی دوم به وسیله ی ژاپن به منطقه ی منچوری چین انجام شد . به دلیل قدرت زیاد ژاپن و آشفتگی درونی چین تازه انقلاب کرده , منطقه ی بزرگ منچوری به سرعت به خاک ژاپن افزوده شد و در طول 8 سالی که سلطه ی ژاپن بر این منطقه ادامه داشت چنان فجایع و جنایاتی اتفاق افتاد که حتی باور کردنشان هم دشوار است . ( درباره ی فجایع منچوری یک مطلب جداگانه خواهم نوشت )

در ایالات متحده ی آمریکا موجهای راسیسم منجر به باز زایی ( تولد مجدد ) فرقه ی کوکلوس کلان شد . کوکلوس کلانها که بازماندگان برده داران جنوب امریکا در قرن 19 بودند همان تفکرات ضد سیاه پوستان و ضد یهودیان را دنبال می کردند . در 1915 بنیان کوکلوس کلانهای نوین گذاشته شد و به سرعت گسترده شد . رکود اقتصادی بزرگ دهه ی 30 آمریکا هم به گسترش هر چه بیشتر کوکلوس کلانیسم کمک کرد . رفتارهای کوکلوس کلانها هم مانند همه ی راسیستهای دیگر نقاط دنیا با توحش و کینه های کور و بی بنیاد همراه بود . سیاهان را آزار و اذیت می کردند , خانه هایشان را آتش می زدند  و اگر به طور موردی با یک سیاه پوست مشکل داشتند او را ربوده , زنده می سوزاندند و یا به دار می آویختند . پدر مالکوم ایکس ( مبارز بزرگ آزادی سیاهان آمریکا ) یکی از قربانیان همین توحش ها بود که در خانه اش سوخت .

racismاثبات برتری نژادی کوکلوس کلانها , سیاه پوستی که در مقابل خانه اش در 1981 به دار آوریخته شده است .

بنیان تعصبهای کور همواره بر نادانی و عوامیت استوار است و متاسفانه همیشه پی آمدهای فاجعه بار و خونینی هم دارد . کاش روزی شاهد دنیایی بدون تعصب و کور دلی بودیم . کاش تاریخ را با خون ننوشته بودند .