سنت ، سنت ، سنت . در جوامع دیرپا وکهن همواره پافشاری زیادی بر حفظ و رعایت احترام سنتها می شود . بسیاری کارها انجام می شود و رخدادهای شاید ناگوار روی می دهند ، چون سنت هستند و یادگار پدران و حفظ حرمتشان واجب و حکمن حکمتهایی دارند که ما نمی دانیم .
در اوتار پرادش ، ایالت شمالی هندوستان شورای ریش سفیدان یک روستا بر مبنای سنتهای محلی ، دو دختر را محکوم به تجاوز گروهی کرده .
برادر این دو خواهر ، با دختری از طبقه ی نژادی بالاتر !! فرار کرده و امروز سنتهای منطقه میگویند که مردان فامیل آن دختر می توانند به تلافی این عشق بد فرجام هندی ، به خواهران پسر عاشق پیشه ، به صورت گروهی تجاوز کنند .
این یعنی ما داستانی داریم سراسر اشکال و تعصب کور و حماقت . حماقتی که تنها توجیهش احترام به سنتها است و بس .
طبقه ی نژادی بالاتر چه حرفی است ؟ این حماقت نخست .
حماقت دومی آنکه به جرم گناه آهنگری در بلخ ، گردن مسگری در شوشتر را می زنند .
حماقت سوم آنکه حکم دادگاه ریش سفیدان جهان دیده ، تجاوز گروهی به مسگران شوشتری است . نه جریمه ، نه زندانی ، نه کار اجباری ، نه شلاق و … ، بلکه تجاوز گروهی . همه می دانیم در جامعه ی هند هم مقررات بی اندازه دشواری برای ازدواج و طلاق و عفاف و آبروی خانوادگی وجود دارند و تجاوز گروهی به این دو دختر بیگناه جدای از همه ی عوارض روانی و بدنی کوتاه و بلند مدتی که دارد ، احتمالن تمام زندگی آینده شان را هم نابود خواهد کرد .
البته هنوز حکم اجرا نشده و کمپین های جهانی برای مبارزه با این حکم و نجات دو دختر براه افتاده اند که امیدوارم به نتیجه برسند .
اینجاست که به این نتیجه می رسیم که حق با آن دسته از جوامعی بوده که سنتهای دیرین را از عرصه ی تصمیم گیری های اجتماعی و سیاسی کنار گذاشته و عقلانیت و قانون را ملاک هر سنجشی قرار داده اند .
آبشخور خبر ( منبع ) : روزنامه خراسان پنج شنبه دوازده شهریور نود و چهار .

سلام
چندی پیش که سرگرم نگارش مقاله ای در باب دگرگونی های مشهد از دوران صفوی به این سو بودم با نکته ی جالبی روبرو شدم .
آرامگاه عادلشاه افشار , برادرزاده و جانشین نادر شاه در گورستان قتلگاه ( در کنار حرم امام رضا(ع) ) بوده { زمین اصلی این گورستان خانه ی شخصی امام رضا(ع) بوده که با پول نگارش قرآن آنرا خریداری کرده و وقف کرده بودند برای دفن مسلمانان }. در سال 1353 در طرح گسترش و تغییر حرم , این آرامگاه در دستور کار تخریب قرار می گیرد . خلاصه نوادگان و بازماندگان عادلشاه بازمانده ی پیکر او را پس از نبش قبر به گور خانوادگیشان در بهشت رضا منتقل می کنند . نکته ی جالب توجه برایم حضور بازماندگان عادلشاه در مشهد پس از نزدیک به 300 سال از مرگ او بود .
دیروز ( یازدهم مهر نود و سه ) که در بهشت رضا بودم ناگهان از این قضیه یادم آمد و رفتم و این گور خانوادگی را پیدا کردم . خانواده ی نادری ( عادلشاهی ) !
در فضای درونی گور هیچ نامی از خود عادلشاه نیست , یا روایت انتقال بقایای جسد او به این منطقه نادرست است و یا خانواده ی محترم نادری از واکنشهای احتمالی هواداران متعصب قاجاریه بیمناک بوده اند . چون به هر حال عادلشاه آن کسی بوده که سر سلسله ی قاجاریه را اخته کرده .
این گونه که از قراین بر می آید زنده یاد ابوالقاسم نادری ( احتمالن ششمین نسل پس از عادلشاه ) این گور خانوادگی را در دهه ی 20 خورشیدی خریداری کرده و نخستین بار برای خاکسپاری پدرش ” محمد حسین نادری ” ملقب به امیر الشعرا آنرا به کار می برد .

آرامگاه ابدی شادروان محمدحسین نادری ( امیرالشعرا ) پنجمین فرزند ( احتمالن منظور پنجمین نسل بوده ) عادلشاه که در تاریخ بهمن ماه 1323 درگذشت , غفرالله له .

هوالباقی , ششمین فرزند علی قلی خان عادلشاه ( همان نسل ششم احتمالی ) مرحوم ابوالقاسم خان نادری , تاریخ فوت 1343/8/2 شمسی .

در بالا ترین بخش آرامگاه یک فضای خالی و بدون سنگ قبر وجود دارد که شاید محل حاکسپاری خود ابوالقاسم خان , پدرش و بقایای عادلشاه باشد .

گورستان 1200 ساله ی قتلگاه , جایی که زمین اصلی اش خانه ی شخصی امام هشتم شیعیان بوده و محل دفن کشته شدگان قتل عام عبدالمومن خان ازبک در 997 ه.ق بوده و به مناسبت ساخت بلوار و صحن های جدید از بین رفته است .
این هم نوشته ی کوتاهی در مورد مهر عادلشاه از آقای دکتر حسین ابوترابیان .

سلام
یکی از پر بیننده ترین و البته چالش برانگیز ترین نوشته های پرثوه : ” جنایات شاه اسماعیل و جانشینانش ” بود . ( این نوشته به تشخیص کـــارگروه تعیـین مصــادیق محـتوای مجـرمانه مســـدود شد ) . شوربختانه گروهی از خوانندگان گرامی از ظن خود یار نوشته شده اند و هر کدام بر پایه ی اندیشه و فضای ذهنی خودشان در مود آن داوری کرده و گاه واکنشهای تند و شاید غیر منصفانه ای نشان داده و میدهند .
از آنجایی که ترجیع بند بیشتر مخالفتها ( چه مودبانه و چه بی ادبانه ) نبود آبشخور ( منبع ) مناسب برای این رویدادهاست تصمیم گرفتم فقط چند نمونه از منبعی که احتمالن پذیرفتنی تر از بقیه باشد بیاورم . بر خلاف ادعای مخالفان , آبشخورهای مناسبی در باب تاریخ صفویه در دسترس است . ولی در این میان کتاب ” روضه الصفویه ” نوشته ی میرزا حسن بیگ جنابذی ( گنابادی ) تاریخ نگار رسمی دربار شاه عباس که راه سر سپردگی و ذوب در ولای شاهان صفوی را به تمامی پیموده و جز مدح و ثنای ایشان نگفته شاید کمترین میزان تردید و شبهه در علاقه مندان به شاهان صفوی را ایجاد کند . پس نمونه هایی از خشونتهای شاه اسماعیل و جانشینانش از همین کتاب در اختیارتان گذاشته می شود .
کتاب روضه الصفویه را از اینجا می توانید بگیرید .
برگه ی 141 و 142 :
پس از تسخیر قلعه ی بادکوبه و حصار گلستان شاه فرستاده اش را برای غارت خزانه ی قلعه و دارایی های مردم آن می فرستد و این فرستاده آرامگاههای شاهان گذشته ی ملک را می شکافد و بقایای اجساد آنها را می سوزاند و ساختمانهایشان را ویران می کند :
چون امور تسخیر قلعه به انجام رسید فرمان مطاعه به نفاذ انجامید که : خلفا بیگ به امر حکومت و نقل خزاین و دفاین شیروانشاه به قلعه بشتابد و آنچه از نقد و گوهر و اجناس نفیسه ی دیگر به تصرف اورد نقل موکب همایون نماید تا بر جنود ظفر ورود قسمت یابد .
خلفا بیگ با اشراف و اعیان باکو به جانب قلعه نهضت نموده ذخایر ودفاین سلاطین شیروان { شروان امروزی در قفقاز } , که در ایام سلطنت به تصرف آورده شده بود , پیشکش و مال امانی نیز به فراخور استطاعت آن جماعت ستانیده , مجموع نقود با اجناس و مخزونات دفاین به موکب گردون اشتباه ارسال فرمود .
آنگاه به تحقیق قبور ملوک آن دیار , که نسبت به حضرت ولایت مرتبت هدایت منزلت شیخ جنید – قدس سره – عداوت ورزیده بودند پرداخته , نبش آن امر فرمود و عظام رمیم ایشان را به آتش انتقام سوخته , مبانی عمارات عالیه ی ایشان را منهدم گردانیده و به باد فنا بر داد .
برگه ی 154 :
دستورات شاه اسماعیل پس از گشودن تبریز :
رووس منابر و وجوه دنانیر , به اسامی ائمه هدی زیب و زینت بخشید و امر اعلی به نفاذ مقرون گردانید که در مساجد و معابد , محراب اهل سنت تغییر داده به شعار شیعه ی امامیه , موذنان در عقب شهادتین کلمه ی اشهد ان علی ولی الله گفته و از پی حی علی الصلوه و حی علی الفلاح جملتین حی علی خیر العمل , محمد و علی خیر البشر را تکرار نمایند و هر کس به شعار اهل سنت عمل نماید تیغ بندان عتبه علیه سرش از تن جدا نموده و خونش بازخواست نداشته باشد .
متعصبان و جاهلانی که قبل از اعلای لوای ولای شاه ولایت , شیعیان و محبان علی ابن ابی طالب را به تعذیب و اهانت معاقب می داشته اند در آتش انتقام , چون خس و خاشاک ! سوخته مانند یهود و مجوس از درجه ی اعتبار ساقط گردانید .
برگه ی 185 :
بازگشت یکی از سرداران از جنگ با یک مدعی به نام رییس محمد کرهی و به اسارت آوردن گروهی از سربازان وی :
… مبارز الدین عبدی بیگ از ابرقو مقضی المرام مراجعت نموده , آن ولایت از تصرف متابعان رییس کرهی متخلص ساخته جمعی کثیر از تبایعه ی وی اسیر و دستگیر کرده از تلثیم ساحت بارگاه شرف ذاتی حاصل فرموده , بدین نیکو خدمتی ملحوظ نظر عاطفت بیکرانه گشته با اشاره ی عالیه , اسیران را به قتل رسانیده ! جسد محمد کرهی و نزدیکان وی در میدان اصفهان به آتش انتقام عبره الناظرین سوخته بر سریر مملکت عراق رایت اقبال آیات به اوج کیوان برافراشت .
برگه ی 462 :
تنبیه خواجه کلان غوریانی که با یکی از دشمنان شاه طرح دوستی ریخته بوده و نسبت به شیعیان دشمنی کرده بوده :
” چون این مقدمات مسموع بارگاه جلال گردید از آنجا که مقتضی عدالت و فرماندهی بود به سبب قتل شیعیان و تفرقه و امتیاز موالی از معادی , فرمان قضا نشان از مصدر غضب به سیاست خواجه کلان صادر گشته , در چهار صوق هرات زنده از دار آویختند و عبره السایرین پوست از بدن سلخ نمودند و از کاه مملو گردانیدند , آنگاه { پیکر او را } بر چوبی تعبیه نموده گرد محلات شهر گردانیدند . { همان چوبی که از باسن فرو نموده از شانه بیرون می آوردند }

سلام
مدتهاست که کرکره ی پرثوه پایین است . غم نان و دشواری سیر کردن این شکم خیره در این دوره ی دشوار رمقی نمی گذارد برای خواندن و گفتن از تاریخ و دیگر مسایل . البته از شما چه پنهان در این دوره ی فترت پرثوه فــــــــلــتر هم شد . بیش از 2 ماه نامه نگاری و حذف 11 نوشته از وبلاگ زمینه ساز آزاد سازی آن را فراهم آورد که جای شکرش باقی است .
**************************
سلام
سالهاست که همه ی ما با دیدن تصاویر زنان درشت هیکل دوران قاجار شگفت زده می شویم . چطور همه تا این حد چاق هستند ؟ چرا همه سبیل دارند آن هم به این شدت ؟ چطور ابروی همگی اینقدر پر پشت و انبوه و پیوسته است ؟ خالهای گوشتی سیاه چرا این همه رایج بوده اند ؟
وجه مشترک همه این تصاویر شخص عکاس است . یعنی ناصر الدین شاه . او که به مناسبت موقعیتش , نخستین عکاس ایرانی است تنها کسی بوده که می توانسته این تعداد گسترده عکس از زنان حرمسرا بگیرد .
این طور که از قراین و شواهد بر می آید چهره ها در این عکسها چندان واقعی نیستند . سبیلها و ابروها و خالهای گوشتی گویا همگی با مداد مشکی کشیده شده اند . چرا ؟
گویا ابروی ضخیم و به هم پیوسته , سلیقه ی شاه بوده و او این گونه ابرو را می پسندیده . نقاشی سبیل زنان هم گویا راهی برای عرض ارادت و علاقه ی ایشان به شخص شاه سبیل کلفت بوده **. باقی چیزها مانند خال گوشتی هم احتمالن به تکرار زیاد عکاسی از چهره ی زنان و نیاز به ایجاد تنوع مربوط بوده .
تعدادی از عکسهای به جا مانده , از چهره ی انیس الدوله زن قدرتمند دربار ناصری هستند . انیس الدوله که دربسیاری از نوشته ها زن زیبایی معرفی شده در عکسهای ناصر الدین شاه چهره ی متفاوتی دارد .
این تصویری است که با نور پردازی و کادر بندی مناسب , چهره ای زیبا از انیس الدوله به نمایش می گذارد :
ولی در این عکس که سوژه دورتر ایستاده و شاید کیفیت نور و چاپ هم پایین تر بوده سوگلی ناصر الدین شاه ناگهان زشت می شود :
تصاویر زیادی از انیس الدوله هستند که در هر کدام سوگلی ناصر الدین شاه چهره و آرایش و لباس دگرگونه ای دارد . در یکی دور چهره با گل تزیین شده و در دیگری با دارا بودن چارقد سفت و محکم سینه ها برهنه هستند!!! در تصویری می بینیم که زنان شکلک در آورده اند و در دیگری خواجگان حرمسرا در کنار بانوان هستند .
در تصویر پایین اثر مداد مشکی در ضخیم و به هم پیوسته شدن ابروی کمانی انیس الدوله به روشنی به چشم می آید .
نقاشی سبیل هم در این خدمتگذار حرمسرا به روشنی دیده می شود :
از آنجایی که بیشتر عکسهای ناصر الدین شاه از زنان حرم بوده می توان حدس زد که برای فرار از تکرار مکررات بانوان را وامی داشته دستی در چهره و سر وضع خود ببرند و تفاوت ایجاد کنند .
شاید بتوان نتیجه گرفت که این عکسها نشانگر چهره ی واقعی زنان آن دوران نیستند و چون قرار بر نمایش عمومی آنها نبوده صرفن هدف سرگرمی شاه را تامین می کرده اند .
**
شوربختانه هر چه کردم به خاطر نیاوردم این موضوع ( نقاشی سبیل برای عرض ارادت به شاه ) را در کجا خوانده بودم . جست و جو در اینترنت هم نتیجه ای در بر نداشت . امیدوارم در آینده منبعی پیدا کرده و برایتان بنویسم .
