Warning: Declaration of AVH_Walker_Category_Checklist::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.widgets.php on line 62

Warning: Declaration of AVH_Walker_CategoryDropdown::walk($elements, $max_depth) should be compatible with Walker::walk($elements, $max_depth, ...$args) in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-content/plugins/extended-categories-widget/4.2/class/avh-ec.core.php on line 876

Warning: Parameter 2 to wp_hide_post_Public::query_posts_join() expected to be a reference, value given in /home/vehcom/domains/parsaveh.com/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 324
جیمز جونز « پرثوه

سلام

تصاویری از تلویزیون پخش می شد از برخی یافته های نوین پزشکی .

یافته هایی مانند چشم ساختگی ( مصنوعی ) , نه از آن چشمهای شیشه ای که از صده های قبلی می ساختند و فقط محض زیبایی بود . بلکه چشمی که می توانست با همکاری چشم سالم شخص تصویری سه بعدی در مغز ایجاد کند و بینایی کامل و سه بعدی را به افراد یک چشم بازگرداند .

یافته ی دیگر دستی بود ساختگی که با دریافت دستور از مغز همانند یک دست طبیعی کار می کرد و از تک تک مفاصل بهره می گرفت . به دانشمندانی که شبانه روز بر روی این پروژه ها کار می کنند می اندیشیدم . به آنهایی که به جای آنکه به دنبال گردآوری پول و انباشتن حسابهای بانکی خود باشند , چنین خدمات ماندگاری را به جهان عرضه می کنند .

راستی , زمانی که فناوری دستِ ساختگی کامل و به بازارهای جهانی عرضه شد و معلولین زیادی را از ایرادِ نداشتن دست رهانید آیا کسی نام دانشمندانی را که بی منت و بی دریغ در این پروژه تلاش کرده بودند به خاطر خواهد سپرد ؟

حالا این افراد را برابر ( مقایسه ) کنید با راهبان و مرتاضها و آموزگاران عرفانهای شرقی و غربی .

یک راهب بودایی برای آنکه به سلک رهبانیت درآید در نخستین گام باید همه ی تلاشهایش برای گذران زندگی را متوقف کند . به این معنی که یک راهب اجازه دارد که تنها از راه گدایی مایحتاجش را فراهم کند . بله , گدایی , آنها ظرفهایی دارند مانند کشکول دراویش خودمان که با آن به مردم مراجعه کرده و پول و خوراک از ایشان می گیرند .

پس آیین رهبانیت در نخستین گام از فرد داوطلب یک انگل اجتماع می سازد . در گامهای پس از آن فرد راهب باید از اجتماع دوری کرده و به ریاضت و اندیشه مشغول باشد و تلاش کند که توانایی های ذهنی و بدنی اش را زیاد کند .

می گویند راهبان ( یا مرتاضان ) آنقدر قدرتمند می شوند که می توانند با نگاهشان ( یا حتی بدون نگاه کردن ) قطار در حال حرکت را متوقف کنند . دستشان درد نکند . خب که چه ؟

چه خیری از این توانایی ها به جامعه و مردم می رسد ؟ جناب راهب یا حضرت مرتاض اگر مرد است کاری کند که قطار بدون مصرف گازوییل یا برق به حرکت درآید , نه این که قطاری را که با آنهمه هزینه به راه افتاده تا صدها مسافر را جا به جا کند , از حرکت باز بدارد تا هم مسافران با تاخیر مواجه شوند و هم کل برنامه ریزی حرکت قطارها به هم بریزد .

اگر این توانایی ها به دردخور بود راه آهن هندوستان برای هر یک از قطارهایش یک مرتاض را استخدام می کرد تا با انرژی سرشار ایشان قطار به حرکت درآید و این همه آلودگی زیست محیطی و این همه هزینه بوجود نیاید . به این ترتیب قطعا قیمت بلیط قطار در هندوستان با آن مردم فقیر و بیچاره اش به کمتر از نصف می رسید . نمی رسید ؟

ثمره و چکیده ی بیشتر این آموزه های عرفانی که از قضا امروز بسیار محبوب هم شده اند دور شدن از اجتماع و فرد گرایی و بعضا توهم گرایی است .

باور پیدا کردن به موجودات موهوم و جن و روح گرایی و توجه بیش از حد به انرژی و هاله ی نور و امثال اینها نهایت آموزه های این عرفانهاست . اما یک ثمره ی دیگر هم از این آموزه ها به دست می آید که اگر برای پیروان آب نداشته باشد برای شخص مرشد حتما نان خواهد داشت و آن حس مرشد پرستی و ذوب در ولــای شخص راهنماست که یک نمونه اش در نوشتار مربوط به حضرت اشو آمد .

نوشتار بزرگترین خودکشی گروهی تاریخ و مورمونیسم هم نمونه های دیگری از این گروهها و عرفانها و این رهبران مقدس را به شما نشان می دهند .

در پایان باید عرض کنم که از دیدگاه نگارنده واقع گرایی و اجتماع گرایی غربی ها ( که دانشمندان بزرگی مانند نمونه های یاد شده در آغاز نوشتار را پرورش می دهد ) به مراتب ارزشمندتر و پرثمرتر از مذاهبی است که باعث رها شدن شخص از نیروی جاذبه ی زمین و رد کردن شمشیر از لپ و قورت دادن سوزن و متوقف کردن قطار می شود .

این عملیات ژانگولری که عرض شد شاید جالب و شگفت انگیز و نشان توان فکری و بدنی بالای انجام دهندگانشان باشند اما ثمره ای برای جامعه ندارند و دردی از دردهای بیشمار انسانها را درمان نمی کنند .

 

این یک مطلب شاد و تفریحی نیست , اما  اندوهناک و تاسف برانگیز هم نیست , چون اتفاقی که در ادامه شرحش می آید با میل و اراده و اختیار کامل همه ی بوجود آورندگانش بوده و همگی سرنوشتشان را خودشان انتخاب کرده اند .

جیمز جونز مقدس

جیمز جونز مقدس

در سالهاي آغازین دهه ي 60 ميلادي در ايالت کاليفرنياي آمريکا کشيشي به نام جيمز جونز  از اهالي اينديانا فرقه اي مذهبي را بنيان گذاري کرد که بر پايه ي شعارهايي مثل برابري سياه و سفيد و تسويه ي جامعه و دولت از پليدي و فساد استوار بود . در کوتاه زماني گروه بزرگي از مردم گرداگرد او جمع شدند و شمار پيروانش بسيار زياد شد .
گويا شرايط اجتماعي نامناسبي که در سالهاي پس از پايان جنگ ويتنام بر آمريکا مستولي شده بود و شدت گرفتن احساسات نژاد پرستانه در برخي ايالتهاي آمريکا باعث شده بود تا کسب و کار جيمز جونز رونق زيادي بگيرد و شدت شيفتگي مردم به او به درجه اي برسد که در يکي از سخنراني هايش اعلام کند :

” اگر خدا را در وجود من مي بينيد اشکالي ندارد “ !!!!

( بقیه در ادامه ی مطلب )